اهل حق
ادعاهایی که نویسنده «آثارالحق» در جای جاى گفتار هایش اشاره نموده است: «مکتب ما دانشگاه مولاست»(183) «باید دستورات شرع طابق النعل بالنعل رعایت شود»(184) «ما باید همانطور که مولا رفتار کرده است رفتار کنیم»(185)«هر چه با ادله اربعه مطابقت نکند ما پذیراى آن نیستیم»(186)«مذهب ما شیعه اثنى عشرى جعفرى است»(187)«ما هر چه نوشتهایم استنباط از قرآن بوده است»(188) اکنون با توجه به گفتارهای فوق نظر شما را به گفتارهای دیگری از نورعلی الهی جلب می کنم که نقض کننده تمامی گفتارهای فوق است و تنها هدف وی از این گفتارها فریب افکار است. -من مخالفم مىگویند پیغمبران معصومند جز خدا که هیچ نقطه ضعفى ندارد(192) -الکل خوردن بهتر از مال موقوفه خوردن است مخلوق بدون نقطه ضعف نمىشود (193) -کعبه ما هم همان جم است (194) -شریعت را محمد کامل کرد على ولایت را کامل کرد سلطان هم آمد حقیقت را تمام کرد مادیگر با کسى کار ى نداریم (195) -آنچه اسمش را دین بگذارند همین است که من گفتهام(196) -زندگانى من و على طابق النعل بالنعل یکى است.(197) -حضرت على به من فرمود دین تو ابداعى است ولى نیک ابداعى است.(198) -تمام مظهرها از لحاظ کمیت با هم فرقى ندارند.....زندگانى خود من تطبیق مىکند با زندگانى على وهیچ فرقى ندارد. (199) -مکتب ما هم عبارتست از جوهر کشى اصول تمامى ادیان اعم از اوامر و نواهى است.(200) -پست ترین مرد را کسى مىدانم که دو زن را باهم نگهدارد من با دو زنه شدن سخت مخالفم.(202)(با این حرف موافقم) -در زمانى که بین زن و شوهر اختلافى باشد داراى فرزند بشوند اولادانشان به منزله حرام زاده است. (203) -وصیّت معنى ندارد.(204) اگر قرار باشد بهرام الهی به اصلاح نوشتههاى پدرش اقدام نماید -به این صورت که گفتارها اصلاح شوند و همه چیز مطابق قرآن گردد- دیگر چیزى باقى نمىماند که مایه «دین ابداعى» باشد. یکی از اصلی ترین و بزرگترین خیانتهای نورعلی الهی به اهل حق و حتی پدرش و خاندان شاه حیاس فاش سازی سر مگو است. چنانکه اهل حق بر این عقیده اند علی سلام الله علیه از رسول الله خواسته است این سر مگو را بر کسی فاش نکند.(شاهنامه حقیقت ص202-205) سلام بر زینب(سلام الله علیها) با عرض سلام و تبریک میلاد با سعادت حضرت زینب کبری ( علیه السلام ) خدمت شما دوستان عزیز خدا در مکتب صبر علی پرداخت زینب را برای کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را بسان لیله القدری که مخفی ماند قدر او کسی جز حسین بن علی نشناخت زینب را انگار به مریدان حضرت استاد خیلی بر خورده که رو به فحاشی آوردن؛ من با پیروان متعصب و خشک مغز و پوچ این دراویش کاری ندارم حرفم با دلهای پاکی است که به اسم معنویت در دام این تاریکی خانه ظلمانی افتاده اند میباشد. صدق مطالب گفته شده در پست قبلی ازدواجهای مکرر رئیس این فرقه است بله تعجب نکنید بهرام الهی که تا کنون سه بار ازدواج کرده یکی را طلاق داده، یکی مرده و با سومی در حال زندگی است (اگه کسی هم از چهارمیش با خبره ما رو بی خبر نزاره) بهرام الهی از این سه زن 9 پسر دارد که هر یک داستانی دارند. البته با رو به وخامت رفتن حال بهرام الهی،و تعدد زوجات و فرزندان او ریاست بعدی جریان مکتب که به دست یکی از فرزندان بهرام خواهد رسید با بحران و اختلافات جدی روبرو است. ناگفته نماند که بعد از مرگ نورعلی و رسیدن بهرام الهی فرزند ارشد او به رهبری این خاندان بسیاری از دستورات و گفتارهای پدر را تغییر داد و سبب اختلاف و درگیری میان خاندان شاهحیاس شد وخیلی از نیروهای این جریان در آن برهه زمانی ریزش پیدا کرده و از مکتب جدا شدند. حال روی کار آمدن فرزندی از بهرام که شاید ایران را هم به چشم ندیده برای این مکتب ابداعی جالب باشد. شاید همانگونه که این مکتب با خوابی به وجود آمد با خوابی از بین برود به امید آن شب و آن خواب مبارک. یا مهـــدی صاحب زمان (عج)، جانم به قربانت بیا ازدواج استعماری و نفوذی دراویش مکتبی جریان مکتب ابداعی هر از چند گاهی با دست یازیدن به شیوهای جدید اما مرموزانه و فریبکارانه سعی در رسیدن به اهداف خود دارند. یکی از ترفندهای این جریان، شناسایی افراد صاحب نفوذ در هر منطقه و سپس زمینه سازی گسترده برای نزدیک شدن به آنها می باشد . این جریان توطئه گر از طریق ازدواج فرزندان خود با فرزندان افراد ذی نفوذ، آنها را تحت تأثیر روابط فامیلی قرار داده و افکار شوم و پلید خود را گسترش می دهند. همچنین سعی می کنند نیات و مقاصد شوم خود را به واسطه آن شخص متنفذ به نظام اسلامی تحمیل کنند. این سیاست دراویش مکتب که متأثر از سیاست استعمار پیر و صهیونیست ها است کاملا سازمان یافته و تشکیلاتی بوده، و خانواده های زیادی را به تاریکخانه مکتب سوق داده و آنها را در باتلاق عقاید خویش فرو می برد. ضروریست ذکر این نکته که به فتوای تمامی مراجع ، ازدواج با طرفداران این مسلک حرام است. (خاندانهای دیگر اهل حق نیز از ازدواج با دراویش مکتب نورعلی خود داری میکنند) ترفند دیگر این جریان که آنها را از جریانهای مشابه خود، ممتاز می کند این است که همواره از طریق شیک پوشی و نظم ظاهر خویش سعی در جلب افکار عامه مردم دارند( و با این شگرد ، سادگی اهل حق را به تمسخر می گیرند و خود را متفاوت و مترقی نشان می دهند) گو اینکه همواره از اینگونه لباس پوشیدن شرم داشته و این لباس، عقاید شرمسارانه آنها را به رخ می کشد. ناگفته نماند این مطالب در مورد خاندانهای دیگر اهل حق صدق نمی کند و آنها چه بسا با دلهایی رئوف تر و مهربان تر به اسلام گرایش پیدا خواهند کرد. گفتارهای نورعلی ؛ از مبدئی الهی یا شیطانی در فراهم آمدن آثارالحق ، نویسنده (بهرام الهی) مدعی است که « در ابتدا شروع به خلاصه برداری» از دست نوشته های پدرکرده اما بعد می گوید که تصمیم گرفتم« عین جملات استاد را بنویسم» ولی از آن هم دل زده شده ام ؛ زیرا اصولا مردمان راحت طلب اینگونه می خواهند که:« هلو برو تو گلو» و برای رسیدن به راحتی حاضر به تحمل زحمتی نیستند. به همین اعتبار می نویسد: « همه کوششم بر این بود که عمل یک ضبط صوت را انجام دهم ». او با این پراکنده نویسی های بی پایه و اساس، ادعای حجت بودن آثارالحق را فراهم می آورد لکن ضمانتی برای صدق کلام وی نداریم که بپذیریم تمامی این عبارات عینا جملات نورعلی است؟!!!هر چند نزد اینگونه افراد رسم چنین بوده است پدر برای پسرزمینه ای فراهم آورد و پسر نیز پدر را بالاتر از تصورها برد تا شاید « از فضل پدر حاصلی به دست آید». و ما نمی دانیم آیا خوانندگان آثارالحق هیچ از خود پرسیده اند که به چه نشان و علامتی باید یقین حاصل کرد که این « گفتارها» از مبدأ الهی است؟!!! حال قضاوت با شما که آیا گفتارهای نورعلی سنخیتی با مبدأ الهی دارد یا نه. فروع دین در سلیقه گوینده آثارالحق از طرفی نورعلی که مدعی است« ما هر چه نوشته ایم استنباط از قرآن بوده است»(آثارالحق ج1ص427) یا می گوید « هر چه با ادله اربعه تطبیق کرد برای ما قابل اجراست، والا خیر»(آثارالحق ج1ص379گفتار1263) حال به نظر شما آنچه که بیان شد با کدام آیه قرآن مطابق است. حال آیا می توان با این خود اختراع کردن های نورعلی، که در لسان عالمان دینی« بدعت» شناخته می شود گفت اینان مسلمان هستند؟ بدون تردید به این نتیجه می رسیم که: نورعلی مدعی اسلام، با این تفکر از مصادیق همان طاغوتیانی است که به این وسیله مردم را از نور عبادت به ظلمات جعلیات بی اساس خود می کشاند و هر کس اطاعت از چنین خود در آوردهای بی پایه و اساس که بر خلاف قرآن و سیره عملی پیامبر و ائمه (ع) است بنماید مسلمان نیست زیرا عبودیت و اطاعت، انحصاری خداست و غیر آن شرک می باشد. و آنچه که مؤلف آثارالحق بنای آن را گذاشته، هم با ادعای مسلمانی منافات دارد و هم مردم را از صراط عبودیت و اطاعت خدا باز داشته و به راه پوچ و خیالی و اطاعت از خود وادار کرده است. و عمل آنهائی که از چنین دستوراتی، مغایر با قرآن و سنت اطاعت کرده اند یا می کنند عیناً روش مشرکان در مقابل موحدان مطیع است. فروع دین در سلیقه گوینده آثارالحق و یا در مورد روزه همین طایفه مدعی اسلام و مسلمانی بر خلاف نص صریح قرآن و سیره عملی پیامبر معتقدند:« البته روزه هم بهمان قیاس نماز مراحلی دارد مرحله اول مقام شریعت مرحله دوم مقام طریقت مرحله سوم مقام معرفت، مرحله چهارم مقام حقیقت که این مقام منجر به صوم دائمی از لذائذ دنیوی می شود»(برهان الحق ص142تا144) و اگر کسی هم به این مرتبه برسد دست اندرکاران یا کارگزاران طایفه نیستند زیرا طاقت چنین امساکی را ندارند علاوه بر بدعت، نوآوری دیگری دارند که در اسلام جایگاهی نداشته و برای این که در اسلام جایگاهی نداشته و برای این که مردم را از فهم این بدعت بر خلاف قرآن و سیره عملی پیامبر و امامان دور نگاه دارند به روزه ایام البیض مرسوم در اسلام تشبیه کرده اند و می نویسند:« بر هر فرد اهل حق که مکلف شرعی است اعم از ذکور و اناث واجب است هر ساله به موعود معین سه روز متوالی روزه دار باشد»(برهان الحق ص144) برای نیت روزه هم مطالبی دارد و بعد از شرح هر مرحله می نویسد:« بعبارة اخری سه روز مورد بحث، نیت مرنوی است، به اعتبار اینکه در نماز نو واقع شده است»(برهان الحق ص145) و به این لحاظ می باید روزه دار باشند. از طرفی نورعلی که مدعی است.... ادامه دارد.....
آنگاه که طلوع می کند.
و سلام بر زینبیان
آنگاه که راه او می پویند.
روشن کن این ظلمتسرا ، دستم به دامانت، بیا
آرام جــــــان ما تویی؛ کــــــام و روان ما تــــــویی
جانها فـــــدای چشــــم تو؛ با نای قــــــرآنت بیا
مخمــــــــور جام بادهام؛ مستـــم ز پــا افـــتادهام
چشمان طفل و مرد و زن؛ گشته چراغانت بیـــــا
ای حجّـت و نــور خدا، غایب ز چه از دیــــــدهها؟
دادم قســـم جانـــا تو را؛ بر جـــان جانانت بیـــــا
عالــــــم همه خواهـــان تو؛ سر در خط فرمان تو
میــــزان فقط میزان تو؛ با عــــدل و میزانت بیـــــا
عصیانگران در این جهان ظلم و خدیعت میکنند
بهر ســــر گردنکــــــشان؛ با تیــــغ برّانت بیـــــــا
ای عاشـق ایــزد پسند؛ بنما نظر بر «هوشمند»
من را رهـا بنـــمای بنــد؛ با لطف شایانت بیــــــا
Design By : Pichak |