سفارش تبلیغ
صبا ویژن























اهل حق

همانطور که قبلا گفته شد مى گویند مطالب این کتاب ها سرّ مگو است.و گفتیم مراد از سرمگو همان تقیه است. اما حقیقت این است که این کتاب ها مملو هستند از مطالب سست بى سند، ضد و نقیض، غلو، حلول، تناسخ و در یک کلام تمام مطالب آنها داستان سرائى و دروغ است. لذا تلاش مى کنند مطالب آنها را پوشیده بدارند تا از نقد و انتقاد آسوده باشند

در اینجا توجه خوانندگان محترم را به نمونه هایى جلب مى نمائیم. مى گویند: «حضرت على(علیه السلام)فرمود: غشاى روى این ماست براى قباله سرّمگو خوب است. بعد ستون مسجد را بلند کرد و قباله سرمگورا زیر ستون گذاشت و فرمود: این عهد و پیمان من است. هر وقت خورشید سه مرتبه سجده کرد، هنگام ظهور حیدر که مرگ و زندگانى به دست اوست مى باشد.»

جیحون آبادى مى نویسد: در سفر معراج شیر راه را بر پیامبر بست،اعلى دین مى نویسد: اژدهاى هزار سر راه را بر آن حضرت گرفت، یکى مى نویسد: در آسمان على(علیه السلام) به پیامبر سیب داد و دیگرى مى گوید در زمین سیب داد و...، حرف کدام یک بپذیریم، در این مسابقه داستان سازى اعلى دین از جیحون آبادى جلو افتاده مى نویسد: پیامبر نود هزار شهر دید و در هر شهر پانصد هزار مسجد بود و مولا بر منبرها نشسته موعظه مى کرد. در آسمان چهارم قطار شتران بارهاى مدح و ثناى حضرت را حمل مى کردند. در طبقه هفتم آن شهسوار اسب سوارى مى کرد.

مى گویند: سلطان اسحاق هنگام ورود به اورامان معجزه نشان داده; با قالیچه بر روى سیروان مى نشیند، سوار دیوار شده و دیوار همچون اسب به او سوارى مى دهد و از دریا ماهى پخته بیرون مى آورد. مى نویسد: سلطان اسحاق در یک روز صاحب هفت پسر شد و در همان روز فرزندان او به رشد و کمال رسیده، چنان هم شکل و هم سن و سال پدر بودند که پدر و پسر از هم تمییز داده نمى شد.بابا یادگار و شاه ابراهیم از انار به وجود آمده اند.مادر شاه خوشین که دخترى باکره بوده با خمیازه کشیدن و بلعیدن پرتوى از نور خورشید باردار شده است.دختر باکره مولوى با خوردن خاکتسر جسد حلاج آبستن شده و شمس تبریزى از او متولد شده است.

جیحون آبادى درباره خلقت زمین و ماه و خورشید چنین داستان سرائى مى کند: خداوند به ته دریا نظر افکند تخته سنگى ایجاد شد. سپس ماهى را آفرید و بر روى سنگ قرار داد. بعد گاوى آفرید و بر روى ماهى نصب ساخت و زمین را روى شاخ گاو گذاشت، سپس شیرى آفرید و آن را سوار بر گاو کرد. تخت خود را بر پشت شیراستوار نمود، آنگاه ماه را از پیشانى گاو و خورشید را از پیشانى شیر آفرید.

هارون الرشید تبدیل به ناقه شد. حضرت على(علیه السلام) هنگامى که هنوز در گهواره بود اژدهایى عظیم الجثه به طول دو فرسنگ را از پاى در آورد.  این دروغهاى شاخدار انسان را به یاد سخن امام صادق(علیه السلام) مى اندازد که فرمود: (عن ابى عبداللّه(علیه السلام) و ذکر الغلاة و قال ان فهیم من یکذب حتى ان الشیطان لیحتاج الى کذبه) در میان غالیان دروغگویانى هستند که شیطان باید از آنان دروغ یاد بگیرد

تیزترین اسلحه پیشوایان اهل حق دروغ است. به کمک دروغ هر قصدى داشته باشند به آسانى مطرح مى کنند و احتیاج به هیچ سند و مدرکى ندارند. از آنجا که سخنان آنان ساختگى است و مستند به هیچ سندى نیست. سخن هر یک از آنان با دیگرى تناقض دارد. نور على الهى که خود و پدرش از رهبران این فرقه بوده اند به تناقض گویى و بى سندى این کتابها اعتراف کرده مى نویسد: «اگر از تألیفات ابوى در بعضى مطالب اختلافاتى مشاهده مى فرمایند، بدین جهت است که جماعت اهل حق سند کتبى راجع به دستورات دینى خود نداشته اند یا اگر هم بوده از بین رفته است و مطالبى هم که به طریق نقل قول رسیده است غالباً مختلف الروایات بل ضد و نقیض و بدون سند است.»

حیف نیست کسانى که در نظام مقدس جمهورى اسلامى زندگى مى کنند به چنین خرافاتى معتقد باشند یا چشم بسته دنبال افراد خرافى بروند؟ در کشورى که مردم آن سند محکم قرآن را در دست دارند با انواع تفسیرهاى مختلف که بعضى از این تفسیرها به چهل جلد کتاب بالغ مى شوند. همچنین احادیث معصومین(علیهم السلام) که در کتاب هاى ده جلدى و بیست جلدى گرد آورى شده است، که در بین نویسندگان آنها محدثان بزرگى همچون کلینى(رحمه الله) وجود دارد که در سال هاى نزدیک به عصر غیبت مى زیسته و کتابى متقن همچون کافى نگاشته است و احادیثى که وى یا علماى دیگر نقل نموده اند تماماً با ذکر سند مى باشد. یعنى هر سخنى نقل کرده اند، نوشته اند این سخن را فلان عالم از فلان عالم و او از امام زمان خود یا پیامبر شنیده است. و در این باره کتاب هاى رجال تدوین شده که در آنها خصوصیات هر یک از ناقلین احادیث مورد بررسى قرار گرفته به طورى که اگر کسى در میان آنان مجهول یا غیر موثق شناخته شود، حدیث او را نمى پذیرند. در میان کتاب هاى حدیثى کتابى همچون بحارالانوار وجود دارد که یکصد و ده جلد است. و چون دریاهایى نورانى از سخنان چهارده معصوم(علیهم السلام) موج مى زند. مسلمانانى که در سواحل چنین دریاهایى زندگى مى کنند همواره از باران رحمت برخوردارند. این بهتر است یا به هواى سراب زندگى کردن که داعیان اهل حق از هر چه سؤال شود، با جمله کلیشه شده سرّمگو از جواب سرباز مى زنند؟


نوشته شده در پنج شنبه 85/11/19ساعت 2:30 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |


Design By : Pichak