نخست باید توجه داشت «برهان الحق» قلمی است که به آن، استاد الهی «اهل حق» را معرفی کرده، لکن با معیار به پاکسازی افکار و عقائد «اهل حق» نپرداخته است. ولی «آثارالحق» قلمی است که بهرام الهی با آن گفتارهای پدرش را تدوین نموده است که نه تنها هیچگونه یقینی بر اصالت آنها نیست- یعنی دلیلی که ضمانت کند تمام این عبارات عین جملات استاد باشد در دست نیست- بلکه سبب نگارش، و بکارگیری واژه ها در جمله سازی با «برهان الحق» شباهتی ندارد. مهم در «گفتارها» تناقضاتی دیده می شود که نمی توان آنها را به شخصیتی مانند استا نسبت داد.بلکه بدون هیچ تردیدی روش استاد را با « برهان الحق» دنبال کرده، تا بتواند مکتبی نه به تمام معنا اسلامی، بلکه مغایر با اصول اعتقادی و فروع عبادی فراهم آورده، خلق را با ادعای مسلمانی از اسلام و مسلمانی جدا نموده، بدون مزاحمت مخالفت عالمان جهان اسلام کارش را که نوعی تحریف و تحذیف اسلام است به سامان رساند. چنانکه نقل کرده اند وابستگان فرقه ای بهرام الهی به هنگام مسافرت، به جای اینکه بر اساس سنت مسلمانان با گذشتن از زیر قرآن سفر خویش را آغاز کنند، آثارالحلق را برفراز سرشان قرار می دهند. در صورتی که اگر این کار ضد اسلامی به لحاظ استاد الهی انجام می گیرد، می باید «برهان الحق» را انتخاب کنند که به تمام معنا از آن استاد نورعلی می باشد، نه آثارالحقی که نوشته بهرام الهی است. و با یک مطالعه سطحی پی برده می شود «گفتارها» مخلوطی از آنچه استاد فرموده و بهرام الهی نوشته است می باشد.
ممکن است گفته شود این مطالب با عنوانی که جهت بحث حاضر انتخاب کرده اید منافات دارد، می گوئیم «آثارالحق» ارث شخصی فرقه ای می باشد که بهرام الهی کوشیده متولی آن باشد، ولی «برهان الحق» میراث طائفه ای به شمار می رود که وارثان دیگر همیشه برای حفظ منافع خود در کنارش حضور دارند.
شاید ادامه داشته باشد
نوشته شده در جمعه 88/8/15ساعت
2:0 صبح توسط علی آبادانی
نظرات ( ) |
