اهل حق
فروع دین در سلیقه گوینده آثارالحق مجموعه وظائفی که شارع مقدس به لحاظ پیروان، معین و مشخص فرموده فروع دین شناخته شده است( نماز و روزه، خمس و زکاة، حج و جهاد، امر بمعروف و نهی از منکر،تولا و تبرا) ولی آنچه قابل تذکر و توجه می باشد اینست که فروع دین، روح توحیدی را بر وجود حاکم نموده و در حقیقت با نفی عبودیت غیر خدا، حاکمیت نور بر وجود را فراهم می آورد به این مهم نیز باید دقت داشت قرآن عبادت نکردن غیر خدا را برای موحد بودن، کافی نمی داند و شرایط دیگری را نیز بر آن می افزاید.....و آن اطاعت نکردن از رقیبان و معارضان خداست و اطاعت کنندگان غیر خدا، مشرک معرفی شده اند. و اما....... نورعلی الهی که خود را مسلمان واقعی قرآن می داند عباداتی را که خود اختراع کرده و هیچگونه پایه و اساس الهی ندارد را مکمل عبادات شرعی اسلامی می داند، چنانکه درباره نماز می نویسد:« در مرحله اول عبادتی است جسمانی در عالم ناسوتی که هر فرقه ای از ادیان مختلفه به طریق مخصوصی عمل می نمایند و در اسلام نیز، به ترتیب متداوله فعلی انجام می شود. مرحله دوم عبادتی است فارغ از قیود ارکان جسمانی و اذکار زبانی محل آن، از سینه به قلب است. مرحله سوم عبادتی است فارغ از هستی ماده و صورت و در تجرد محض سیر عالم جبروتی می نماید. مرحله چهارم عباداتی در عالم توحید- عالم لاهوتی»(برهان الحق ص139تا141) و یا در مورد روزه همین طایفه مدعی اسلام و مسلمانی ..... ادامه دارد.... السلام علیک یا فاطمة المعصومه(س) ای جا مانده از واپسین دیدار برادر! حرم نورانی و ضریح مشکل گشایت، هنوز بوی مدینه می دهد. بوی شهر پیامبر را که آن را به اشتیاق دیدن روی رضایت، ترک کردی و آواره بیابان ها گشتی. نهر جاری مناجات، همیشه از چشمه دل زائران تو جریان دارد؛ اما امشب ضریح مطهرت، رخت سیاه بر تن کرده و پنجره ها رو بسوی غروب نشانه می روند ... زائــــــــــری دل شـکسـتـه ام آه مـعـصـومـه جان سلام اللهم عجل لولیک الفرج اصول دین در سلیقه گوینده آثارالحق اصول دین باورهایی است که بنیاد دین اسلام بر آنها نهاده است و بدون این باورهای بنیادی،دین بنیادی نخواهد داشت و آن کس که بدین اصول مؤمن نباشد،مسلمان نخواهد بود. دین اسلام بر سه اصل بنا نهاده شده،و این سه اصل که اصطلاحا اصول دین نامیده می شود از سوی تمام فرق اسلامی اعم از شیعه و سنی پذیرفته شده است که عبارت است از: توحید، نبوت، معاد. مؤلف آثارالحق همو که به اسلامیت خویش،خود را سعادتمند می داند و به تشیع خود هم افتخار می کند و در این ضمینه می نویسد:« اصولا دین همین سه چیز است که من گفته ام و جامع تمام ادیان است بقیه فروعات است» و آن سه چیز را که اصول دین می شمارد اینست:«خدا را به وحدت شناختن،اشخاصی که به نیک معروف شده اند باید نیک دانست کسی را بد نگوئید، آنچه احکام از مصدر حق باشد آنرا شعار خود قرار دهید» و برای اینکه بفهماند از اصول دین ساختگی در مقابل اصول دین اسلامی ناراحتی هم ندارد اضافه می کند:«الحمدالله که ما دین حق و واقعی را بدست آورده ایم و کیفش را هم می کنیم»(آثارالحق ج1ص653گفتار1963) البته باید وقتی فرزند خانواده زراعی به ریاستی رسید که مردمان ناآگاه او را از جمله خدایان(فراعنه) دانستند و ستایش کردند« کیف» هم بکند. میلاد امام عسکری شد میلاد خجسته اش مبارک جای سوال دارد بهتر نبود نورعلی الهی مردم را متوجه خود رأیی کارگزاران سقیفه بنی ساعده نموده و کلام امثال ابن مغازلی شافعی مذهب که از رسول خدا روایت کرده «من ناصب علیا الخلافه بعدی فهو کافر و قد حارب الله و رسوله» یعنی «کسی که بعد از من با حکومت علی معارضه کند کافر است و با خدا و پیغمبرش جنگیده است»(مناقب ابن مغازی ص45و48) را نقل می کرد. و یا اینکه بهتر بود طراحان سیاست ضد غدیر را مورد سؤالی قرار می داد که حضرت صادق علیه السلام داده اند و فرموده اند: چرا« روزغدیر آن را (علی سلام الله علیه) می شناسند و در روز سقیفه آن را انکار می کنند»؟!. در تحلیل آنچه «نورعلی» تحت عنوان ستایش و تعظیم و تکریم از شجاعت و شهامت و رشادت علی امیرالمؤمنین دارد،غصب خلافت را با دو پهلوگوئی همه فهم جنبه قانونی تحت قاعده«مصلحت» می دهد زیرا معنای کلام بی ادبان? نورعلی الهی که در شأن نفس و نظیر رسول خدا می گوید « آیا معقول است که چنین شخصی(علی سلام الله علیه) آن قدر بی عرضه باشد....»(آثارالحق ج1ص441گفتار1429) که اگر زمام خلافت اسلامی را هر چند دیگران در انظار غاصبانه به دست گرفته اند ولی با رضایت مصلحتی علی امیرالمؤمنین بوده است و اگر چنین نمی بود می بایستی با شجاعتی که در علی(ع) سراغ داریم قیام می کرد و حق خویش را می گرفت. با این گونه مدارک تاریخی که در دست داریم می توانیم پرده از روی ترفندهای امثال نورعلی الهی که نان تشیع آنهم شگفتی علی امیرالمؤمنین(ع) را می خورند و غصب خلافت را یک موضوع طبیعی می دانند که بنابر مصلحت اندیشی وصی و خلیفه رسول خدا بوده است به پردازیم. با توجه به مطالب گفته شده در پست قبلی به این نتیجه رسیده ایم که مدت زمانی است که این گونه مقابله«طرحی نو» با حقایق مسلم تاریخ،بهترین روش مبارزه کلامی سیاست کارگزاران دین ابداعی شده است که لااقل می تواند شنونده را برای مدتی سر درگم نگاه دارد و قوه اجتهاد او را در مقابل مسلمات تاریخ مختل سازد. لکن دیده شده است که در پی مطالعه ای دقیق و پژوهشی عمیق به مکر و حیله سیاست خصمانه سازندگان شعارهای« مگر کسی جرأت داشت خانه فاطمه را آتش بزند؟» یا« مگر کسی می توانسته به ابن عم و داماد پیامبر ظلم روا دارد؟» و نظائر این گونه تزویرهای ماهرانه کم دوام پی برد ونتیجه نگیرد که چنین استدلالهای مزورانه ای از جمله دست آوردهای سیاست گزاران حامی سقیف? بنی ساعده است.همان اهل سقیفه ایکه زمانی که همه بر بدن مبارک پیامبر(ص) نماز می گذاردند موفق به خواندن نماز نشدند و مشغول رای گیری و انتخاب خلیفه بودند. ای کاش نورعلی الهی با تمام ادعاهای آن چنانی، لااقل یک بار حساسترین فراز تاریخ اسلام را مورد مطالعه قرار داده بود، هر چند اگر حال و هوای جمع آوری اتباع و خود مطرح کردن هم فرصتی به او می داد تا با جزئیات تاریخ اسلام آشنا شود باز هم همین را بیان می کرد که امروز گفته است. زیرا او که غیر رسول خدا (ص) را بر علی مرتضی امیرالمؤمنین گاهی تطبیق و زمانی ترجیح می دهد حتما می باید طرح شوم سقیفه را تأیید نماید. ادامه دارد..... بحث پیرامون خلافت اسلامی از جمله مباحث جنجال آفرین ضروری است که تمامی ادوار تاریخ را به خود اختصاص داده،و دوره ای دیده نمی شود که غدیریان نه تنها برای مظلومیت و حقانیت علی بن ابیطالب(ع) تا سر حد شهادت ایستادگی نکرده باشند، بلکه با استقامت و سماجت های علمی همان دوستدارانی که در غدیر بیعت کردند و به اراده پیامبر گرامی شیعه نام گرفته اند تا عصر ما همیشه با شهامتی غیر قابل توصیف در مقابل سقیفه های تاریخ ایستادگی نموده و از ولایت و خلافت آسمانی غدیر دفاع کرده اند. اما نورعلی و گروه ننگینش نمک خورده از نمکدان ولایت آل رسول که همیشه در تاریخ نمکدان شکسته اند ولی سبیل های تا بناگوش رسیده را به عنوان نشانه امت غدیر حفظ کرده اند، طرحی نو انداخته و نوشته« آیا معقول است که چنین شخصی آن قدر بی عرضه باشد که قادر نباشد خلافت حقه خود را از دیگران بگیرد؟ پس نه چنین است که دیگران تصور می کنند ......علمای شیعه که اینقدر مقام برای علی قائلند غافل از اینند که با این گفتار علی را همردیف بلکه پائین تر از عمر و ابابکر قرار می دهند»(آثارالحق ج1ص441گفتار 1429) عنایت به دو نکته حقایقی را برایمان آشکار می سازد: 1- تعبیر«بی عرضه» که یک شخص ارادتمند و معتقد نسبت به مولای خود هر کس که باشد چنین کلمه قبیح را به کار نمی بندد. 2-از تعبیر « علمای شیعه....» متوجه می شویم که این مدعی شیعه،خویش را شیعه نمی داند. ادامه دارد.... فرهاد امیری(دبیر حزب الله) شب گذشته در شهرستان کرمانشاه با حضور چند تن از افراد حزب الله و جمعی از سادات افضلی اهل حق در خصوص انتخابات این دوره حوزه قصرشیرین تشکیل جلسه داده است در آن نشست تصمیماتی در خصوص حمایت جامعه اهل حق از یکی از کاندیداهای قصرشیرین اتخاذ گردیده است در آن نشست که 2 ساعت پشت درهای بسته به طول انجامید تصمیم گرفته شده که بزودی نام نامزد مورد نظر به جامعه اهل حق آن حوزه اعلام شود. برخلاف وضعیت دوگانگی که در انتخابات اسلام آباد غرب و دالاهو بین دو گروه اهل حق بوقوع پیوست پیش بینی می شود در حوزه قصرشیرین به یکپارچگی برسند. لازم به ذکر است که که در حوزه سیاسی انتخابات کرمانشاه امسال اتفاقاتی افتاده است که روند پیشین کسب رای را تغییر داده است. قبلا هر چه رهبر اهل حق ها در شهری مثل اسلام آباد و دالاهو می گفت همان می شد (در واقع فقط رهبر بر رای مردم معامله می کرد) اما هم اکنون سادات و بزرگان اهل حق هم در شهرها و روستاهای خود بر سر رای مریدان خود معامله می کنند و در واقع این قدرت بین همه تقسیم شده است ولی در عین حال این روال یعنی روند طایفه ای و روند فرقه ای که در کرمانشاه رو به افزایش است به نحوی که علاوه بر رهبران/بزرگان اهل حق در شهرها و روستاها هم در آن دخالت می کنند زنگ خطری برای همه مردم و مسئولین باید باشد چرا که دیگر آزادی و دموکراسی اسلامی و ...... معنائی پیدا نمی کند با امید به اینکه مسئولین فکری برای مهار کردن این اوضاع اندیشیده باشند تا دیگر شاهد این مسائل نباشیم. نقل قول از وبلاگ جمخانه اگر روزی سرسپرده ای از اهل حق به اینان بگوید:جسارت به سادات خاندان و قائل به تحریف «سرانجام» کتاب مقدس اهل حق بودن و مردود شناساندن پنج خاندان از هفتن،شما را نزد اهل حق مرتد می شناساند. با او همان کار را می کنند که اتباع میرزا حسینعلی بهاء نمودند،همه مخالفان او را با ترفندهائی به قتل رساندند تا در مقابل ادعای «مظهر الهی» میرزا حسینعلی بهاء کسی جرأت و قدرت ابراز مخالفت نداشته باشد و یا مانند نورعلیشاه گنابادی که مخالفین خودش را به قتل می رساند و «نزد گاو انداخته و شایع می کردند که گاو او را شاخ زده است»(در خانقاه بیدخت چه می گذرد ص139) طایفه جیحون آبادی با مخالفان خود نیز همین روش را البته به اضافه سلاخی را پیش گرفتند.چنان که با جناب حسینی از جمله مشاهیر اهل حق چنین کردند لکن حمله چاقوئی اتباع طایفه جیحون آبادی کارگر واقع نشد ولی در مورد مرحوم سیاوش تیموری موفق شدند پس از این که صحنه تصادفی را بوجود آوردند و موفق به کشتنش نشدند با ضربات چاقو به زندگی او خاتمه دادند و پدری بزرگوار و عالم به معارف و اسرار اهل حق را به داغ فرزند رشید و شایسته خود مبتلا نمودند تا فراق بین او و فرزند به وصال تبدیل شد. تو رو خدا ببینید این آدم دیوانه نیست هر چند که نورعلی در یکی دو مورد با صراحت به نفی تناسخ پرداخته اما آنچه که از خلال آثار او بر می آید مسئله تناسخ را نه به نام تناسخ،بلکه با عنوان «دون به دون»شدن مطرح کرده است و این دون به دون شدن را هم نسبت به خود و هم دیگران تعمیم می دهد و بر این باور است که افراد در طول مدت خلقت طولانی خود بارها و بارها عوض می شوند.اما این عوض شدن یا از دونی به دون دیگر شدن غیر از تغییرات لحظه ای و فیزیکی سریع است،منظور اصلی تغییرکلی و ماهیتی یک فرد به فرد دیگر است.وی قائل است که به علتی خاص برای مدت چند ساعت به وی مرگ روی کرده وروح او را که این روح قبلا در جسم کسی دیگر بوده بر گرفته و به جسم او حلول داده اند. چنانکه خود در این باره در کتاب آثار الحق گفته است:«تاریخ آن شبی که مرده بودم و روحم عوض شد.....»(آثارالحق ج1ص594)وسپس نتیجه می گیرد:«بعد از شهریور ماه سال 1324ه ق(در سن 11سالگی)که در مرقد سلطان روحم عوض شد و روح سید نورعلی به من دمید»(آثارالحق ج1ص595گفتار1857)
دل بــه مـهــر تـو بـــسـتـه ام بـانــوی مـهـربـان ســلام
ای ضـــریحت حریم مـــهــــــر یاد سـبـزت شـمیــم مهر
نـام پـاکــت نـسـیـم مــــهـــر رحـمـت آســمـان سلام
روی تــو قـــــبــــلـــه گــاه دل لـطـف تـو شـمــع راه دل
آســتــانــت پــــــــنـــــــاه دل ای دل بیــدلان ســـــلام
هر که یــکسر دلش شکـست از طبیبان نـظـر گسست
آمـد و رشـــته برتو بســــــت ای امیـد جهان ســـــلام
Design By : Pichak |