اهل حق
بیتأثیری قانون سلطان اسحاق در طایفه نورعلی الهی بدون تردید هر قانونی که از ناحیه هر کس وضع میشود، پایه و اساس زندگی اجتماعی یا فردی تودهای قرار میگیرد، حتماً دارای آثار مادی معنوی بوده و به لحاظ همین تأثیربخشی است که مورد قبول و پذیرش اتباع خود واقع شده است «اهل حق» بر این عقیدهاند آنچه سلطان اسحاق به عنوان «بیاوبس پردیوری» ساخته و در اختیار پیروان خود قرار داده حتماً دارای آثاری بوده که میتواند در زندگی فردی و جمعی کارساز باشد در صورتی که نورعلی الهی میگوید: «در میان یارسان کمتر کسی دیدهام دستورات سلطان را عمل کند که به آن مقام برسد» و چون بر این عقیده است که پایه «طریقت و معرفت (آنچه سلطان اسحاق آورده است) در زمان علی گذاشته شد ... تا زمان سلطان اجازه نداشتند به عموم بگویند و فقط در دست خواص بوده تا اینکه در زمان حضرت سلطان برای عموم آزاد شد» و هم این که میگوید: «سلطان هر چه پیغمبر حلال کرده است حلال کرده و هر چه پیغمبر حرام کرده، حرام کرده است» پس وقتی نورعلی میگوید در میان یارسان (اهل حق) کمتر کسی را دیدهام که دستورات سلطان را عمل کند به آن مقام برسد در معنا حلال و حرام رسول خدا و طریقت و معرفت را که علیبن ابیطالب سلام الله علیهما پایه گذاشته را بیاثر میداند. قانون اهل حق و بی حرمتی نورعلی به آن نخست میباید قانونگذار اهل حق را به شناسیم و بدانیم که او نزد اهل حق دارای چه موقعیتی است. همه محققانی که در این زمینه تحقیق داشتهاند به استناد اعتقادات خاندانهای شریف اهل حق به این رسیدهاند که «سلطان اسحاق» مرد شماره یک این تبار ملی مذهبی؛ واضع اهل حق بوده و قوانین طایفه بدست او تدوین یافته است به همین لحاظ رؤسای خاندانهادر تمامی اداوار و اعصار سلطان اسحاق را مورد احترام و تکریم قرار دادهاند. در جمع اهل حق عهد و پیمانی دیده میشود به نام «بیا وبس ساج ناری» که در محضر خورشید بسته شده، در این پیمان هر یک از هفتن یا لااقل چهار تن از آن پست و مقام خود را دریافت کردهاند و خداوند با آن پیمان بسته است تا در طول جهان هر یک از جسدی به جسدی دیگر درآیند و مردم را ارشاد و رهبری کنند. بیاوبس دیگری نیز وجود دارد به نام «بیاوبس پردیوری» که منظور عهد و پیمان سلطان اسحاق است با پیروان خود که باید حتما از قوانینی که او ( سلطان اسحاق) برای ایشان (پیروان خود، اهل حق) تهیه کرده پیروی کنند زیرا قوانین ابدی و غیر قابل تغییر و تبدیل است چنانکه سلطان اسحاق خود گفته است: کردی ترجمه فارسی اگر بیو بیون هزار خدایی اگر بیشمار صاحبکار بیاید هر خدایی بیون هزار بارگایی و هر صاحبکار با بیشمار ارکان اونا چه مورچه گر کمه و تشکیلات آن شرط و اقرار چه پردیورینایی (عهد و پیمان) و بیابسی را میخواهم که در پردیور گذاشتهام با این تأکید اکید، که اهل حق معتقدند از ناحیه سلطان اسحاق صورت گرفته است هیچ کدام از رؤسای خاندانهای «اهل حق» نمیتوانند حتی به مصلحتی آن را تغییر دهند زیرا سلطان اسحاق میگوید «اونا چه موچه گر کمه چه پردیورینایی» یعنی آن شرط و اقرار و بیابسی را میخواهم که «پردیور گذاشتهام» در این صورت همانطور که نور علی الهی نیز اشاره نموده «دین حقیقت روی پایه بیابس پردیوری است و هیچ دیده دار یا باطندار یا خاندان و سیدی حق ندارد یک نکته برخلاف آن بیابس پردیوری رفتار کند» و اگر از جمع سران خاندان کسی به مصلحت برخلاف دستور سلطان اسحاق بگوید یا بنویسد و رفتار کند و اگر «خاندانی بیاید و خلاف دستور سلطان رفتار کند، مقصر است» و مهمتر این که میگوید: «هر کس از ارکان آن تجاوز نماید اهل حق خوانده نمیشود» در پستهای بعدی به «بیتوجهی به قانون سلطان اسحاق و بیاعتبار نمودن کلام آن در نزد طایفه نورعلی الهی» خواهم پرداخت. در ادامه مطالب گفته شده می توان نتیجه گرفت که: نورعلی الهی نه شیعه است و نه سنی و نه می تواند اهل حق باشد زیرا می گوید:«مناجاتم این بود خداوندا من می خواهم تحت توجه تو یک دینی داشته باشم که واقعی و خدا پسند باشد تا شعار خود قرار دهم و به آن عمل کنم»(آثارالحق ج1ص645گفتار1943) چنین کسی نه تنها ادیان آسمانی بطور اعم و اسلام بطور خاص را قبول ندارد بلکه دین واقعی و خدا پسند هم نمی شناسد پس اهل حق هم نیست زیرا اگر در زمره پیروان سلطان اسحاق می بود با خدا مناجات نمی کرد که بتواند دینی فراهم آورد.و گویا بعد از همین راز ونیاز است که با ریزه خواری ادیان تحریف شده و اسلام و اهل حق «جوهره و عصاره ای»را فراهم می آورد که به تعبیر فرزندش بهرام الهی «جوهره ادیان» نامیده می شود و به عنوان «دین ابداعی» به ترویج آن می پردازد. جای سوال دارد که اگر منظور نورعلی الهی جنبه خصوصی داشته و برای خودش دین واقعی خدا پسند جستجو می کرده است نمی باید مردمان معتقد به اسلام و اهل حق را از مسیری که به آن اعتقاد دارند به دین ساختگی خود فرا بخواند و اگر مدعی شود من طیفی هم عقیده خودم را جذب کرده ام.می گوئیم اگر چنین بود نیازی نداشت بر خلاف شواهد زیادی که در«دین ابداعی» به چشم می خورد شعار بدهید من مسلمان شیعه مذهب هستم و به این کیش و آئین افتخار می کنم اصولا اگر چنین بود که دین واقعی خدا پسندانه را آرزو نمی کردید یا این همه تأکید بر این که مسلک اهل حق را دارم نمی کردید زیرا اصل و اساس اهل حق را زیر سوال برده و تولید شک و تردید در این آیین را نموده اید. ادعای مسلمانی و اهل حق بودن را شعار قرار داده اید تا مسلمان و اتباع خاندانهای اهل حق اعم از چکیده و چسبیده را به «دین ابداعی» که نه شباهت به اسلام دارد و نه اهل حق دعوت کنید. هتک اهل حق در کلام نورعلی نعمت الله جیحون آبادی و پسرش نورعلی الهی در صورتی که خود اعتراف دارند«دستور اهل حق سّر است» و گفته اند که«پیران و مرشدان حقیقت جان تسلیم نمودند و سّر حق را افشاء نکردند» سّر مگو و دیگر آداب و سنن اهل حق را بصورت چاپ کتاب «شاهنامه حقیقت»و«آثارالحق»و«برهان الحق»در اختیار غیر اهل حق قرار دادند. نورعلی الهی علاوه بر اینکه حاضر شده است پیروان طایفه جیحون آبادی به جای مرقد سلطان بسوی قبر پدرش نماز بخوانند و آن را قبله قرار دهند تولید شک و تردید در اصالت مقدسات اهل حق از جمله«سرانجام»و....نموده و آنها را از اعتباری که نزد خاندان ها دارد ساقط کرده است. مبدّع دین ابداعی نه تنها برمخالف مرام و مسلک اهل حق«دین ابداعی»آورده که کوچکترین شباهتی به ادیان آسمانی ندارد بلکه جز مواردی نادر بر خلاف سنت مرسوم نزد اهل حق قوانین و آداب و سنن وضع کرده است. نورعلی در اصالت خاندانها شک و تردید را رواج داده و آنجائی که اصالت خاندانی را مورد تایید قرار می دهد با نسبت«دکان داری»و«دنیاخواری»و نظایر اینها سران و اتباع خاندانهای اهل حق را از حیثیت می اندازد. در این صورت می توان نتیجه گرفت.......... ادامه دارد....... با نام رضا به سینه ها گل بزنید با اشک به بارگاه او پل بزنید فرمود که هر زمان گرفتار شدید بر دامن ما دست توسل بزنید ایام میلاد شمس الشموس ، امام رئوف ، ثامن الحجج « علی بن موسی الرضا علیه السلام » بر دوستداران و شیعیان آن حضرت تهنیت باد گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود و لیک به خون جگر شود 27آبان ماه 1380 یاد آور پرکشیدن صدایی آسمانی شش سال از جنایت ننگین مکتبیها در قتل سید خلیل عالی نژاد گذشت،خلیلی که بارها به علت پیگیری های مکرر خود در رد گروه ننگین و شیطانی مکتب نورعلی بارها و بارها توسط افراد این مسلک خود ساخته تهدید به قتل شده بود،و بهترین زمان برای اجرای این نقشه شوم زمانی بود که سید خلیل از ایران خارج شده بود و در گوتنبرگ سوئد زندگی می کرد،که با دستور دکتر بهرام الهی که ید طولایی در حذف فیزیکی مخالفان دارد و اجرای گوروهای ترور این فرقه ننگین سید خلیل را مظلومانه و غریبانه در دفتر کارش به قتل می رسانند و جنازه بی جان او را به آتش میکشند.یقینا این اولین و آخرین جنایت گروهک تروریستی مکتب نمی باشد. من از آنکه گردم به مستی هلاک به ایین مستان بریدم به خاک حرفهای زیادی از سید خلیل برای گفتن بود که در دل ماند باشد در کلامی دیگر وزمانی دگر روحش شاد و نامش ماندگار و در آخر هم شعری از ایشان برای اثبات بی قراریش: تا به کجا می برد این دل مرا رو به فنا می برد این دل مرا بین که چه سان جانب دشت جنون بی سر و پا میبرد این دل مرا از حرم خاصه اسرار خویش تا به سما می بر این دل مرا مطرب چنگی به مقامات وصف کرده ندا می برد این دل مرا در طلب حضرت سلطان عشق تحت لواء می برد این دل مرا فاش و عیان گفت سخن بیقرار سوی فنا می برد این دل مرا دانلود آهنگ آیین مستان با صدای استاد عالی نژاد هتک اهل حق در کلام نورعلی نورعلی درگفتار دیگری می گوید:«جماعت طایفه سان(آقای بهرام الهی می نویسد:پیروان مسلک اهل حق خود را به اسامی گوناگون معرفی می کنند که از همه متداول تر طایفه سان و یارسان است-آثارالحق ج1ص493پاورقی)به حدی مسموم هستند که به هیچ دوائی مداوا نمی شوند و محکوم به فنا هستند بگذار تا بمیرند در عین خود پرستی»( آثارالحق ج1ص493گفتار1571)در صورتی که طبق حکم کلام اهل حق نباید به هیچ موجودی بدبین و بدگو باشند«هر چه می بینید بحق ببینید از تمام مخلوق کسی را بد نبینید هم چنین هر موجودی بنظر آورید صنع خداست»(برهان الحق ص459) جای دیگر پا را فراتر گذاشته و می گوید:«دین حقیقت را همین سیدها خراب کردند»( آثارالحق ج1ص494گفتار1576) نورعلی الهی بر این عقیده است«از هفت خاندان به استثناء عالی قلندر و بابا یادگار(که خودشان نبودند و جانشین داشتند)پنج خاندان دیگر در همان زمان سلطان هم مرید پرست شده بودند»( آثارالحق ج1ص525گفتار1706) البته جای دیگر اهل حق و غیر اهل حق را مورد اهانت قرار می دهد و می گوید:«من حاضر نیستم کوچکترین معجزه ای برای این آت و آشغالها بکنم،من برای چیز دیگر آمده ام»( آثارالحق ج1ص573گفتار1815) ادامه دارد..... هتک اهل حق در کلام نورعلی نورعلی الهی از این که خاندانهای اهل حق بر اساس آنچه سینه به سینه به آنان رسیده است یعنی معتقدند«علی خداست»ابراز تاسف کرده و می گوید:«جای بسی تعجب بلکه تاسف است عده ای که در مسلک اهل حق هستند حتی نمی دانند ریشه شان از کجاست بعضی خود را علی اللهی،تناسخی،نصیری و غیره می دانند حال انکه جماعت علی اللهی عده ای معدودند»(آثارالحق ج2ص346) در جای دیگر پا را از این هم فراتر گذاشته جسارت به اهل حق را به حد اعلی می رساند درباره اهل حقهای فعلی می گوید:«بواسطه نداشتن کتاب مدون و بی اطلاعی از منشاء مسلک خودشان،اغلب گمراه شده اند»زیرا«بعضی خودشان را علی اللهی می دانند»(آثارالحق ج2ص391)پس تمامی خاندانهای اهل حق که به«سر مگو»اعتقاد دارند حتی پدرش حاجی نعمت الله همه و همه گمراه هستند. بنده عرض می کنم یکی از اصلی ترین خیانتهای نورعلی الهی به اهل حق و حتی پدرش و خاندان شاه حیاس فاش سازی سر مگو است.چنانکه اهل حق بر این عقیده اند علی سلام الله علیه از رسول الله خواسته است این سر مگو را بر کسی فاش نکند.(شاهنامه حقیقت ص202-205) ادامه دارد.... هتک اهل حق در کلام نورعلی خلاصه پس از پراکندهگوییهای زیاد نتیجه میگیرد «اهل حق یعنی عمل به دستوراتی که انسان را به حق میرساند»(آثارالحق ج2ص449) و گوئی نورعلی از آن همه پراکندهگفتن و نوشتن مطالب کذب به تنگ آمده باشد میگوید: «کلمه حق و مشتقاتش بر هر چه صدق پیدا کرد ما اهل آن هستیم»(آثارالحق ج2ص347) و ما به جای تحقیق دقیق و عمیق تاریخی برای شناخت «اهل حق» که از کجا آمدهاند، چه آداب و رسومی دارند و به چه اعتقاد دارند، در پی تحقیقات قابل تقدیر آقای صدیق صفیزاده براه افتاده تا نشانههای «مانوی» و «مزدکی» و «کلیمی» و «مسیحی» خلاصه «زرتشتی» در اهل حق باشیم و با قید شواهدی نشانههایی از ادیان را در اهل حق بنمایانیم، بنده به این تبار از ایرانیان عزیز به احترام برخورد کرده و چون ایشان را عزیز و محترم میشمارم به حریم اعتقاداتشان که پیوسته سعی داشته و دارند از دسترس عموم (= غیر اهل حق) دور نگاه دارند نزدیک نشده، و فقط نقش طایفه «جیحون آبادی» را در هتک مقدسات «اهل حق» که مدعی اهل حق (= خاندان شاه حیاس) میباشند را مینمایانم، تا همه و همه بدانند این گروه نه «شیعه» و نه «سنی» و نه «اهل حق» به شمار میروند، بلکه با «عصاره» تشیع و تسنن و اهل حق که نامش را «جوهره ادیان» گذاشتهاند «دین ابداعی» ساختهاند، و بوسیله این مسلک خود ساخته مردمانی ناآگاه لکن شیفته به حق و حقیقت را به همان بافتههای خرافی و خیالی مکتب خود از صراط مستقیم منحرف نموده و به دام انداختهاند. ادامه دارد...... السلام علیک یا فاطمة المعصومه(س) میلاد کریمه اهل بیت ،یادگارفاطمه(س) برآقا امام زمان (عج)وهمه شیفتگان خاندان عصمت و طهارت و اهلبیت (ع) در جهان اسلام مبارک باد. آستان شهرتو دارالشفاست تربت پاکت به هردردی شفاست کعبه دلخستگان عالمی خاک کویت سرمه چشم دعاست نسل زهرای بتولی فاطمه مرقدت بیت الحرام انبیاست خواهری برضامن آهو رضا بارگاهت قبله اهل ولاست شد ضریحت وعده گاه عاشقان عالمی بردام عشقت مبتلاست درکنارچهارده نورخدا حب ومهرتو به دست وپای ماست درب هر کاشانه ای رامی زنم بازبینم حاجتم اینجا رواست گوئیا زهرا مزارش پیش توست کین چنین صحن و سرایت با صفاست حضرت معصومه دری پربهاست همچو زهرا شافع روزجزاست اللهم عجل لولیک الفرج
به اب خرابات غسلم دهید پس انگاه بر دوش مستم نهید
به تابوتی از چوب تاکم کنید به راه خرابات خاکم کنید
مریزید بر گور من جز شراب میارید در ماتمم جز رباب
مبادا عزیزان که در مرگ من بنالد بجز مطرب و چنگ زن
تو خود حافظا سر ز مستی متاب که سلطان نخواهد خراج از خراب
Design By : Pichak |