سفارش تبلیغ
صبا ویژن























اهل حق

باز هم مطالبى دیگر از( جلد اول و دوم آثار الحق)

(بعضى از اهانتها)

1-(ص 136 گ 402 ج 2 آثار الحق) نقطه ضعف حضرت حسین تهورشان بوده

2-(ص 457 گ 1467 ج 1 آثار الحق) اهانت به حضرت آدم و حضرت ادریس و (ص 270 گ 903 ج 1) اهانت به حضرت ابراهیم و همچنین (ص 54 ج 1 و ص 460 گ 1487 و گ 1499 و ص 465 ج 1)اهانت به حضرت موسى و همچنین (ص 222 گ 761) مىنویسد موسى الکن، لال، بى سواد، تندخو، عصبانى بود،( ص 459 گ 1482 ج 1) مىنویسد داود خودمان اسم اصلیش مو سیاوه بوده که بعداً لقب داود به او مىدهند یعنى اینهم همان داود پیغمبر است

3-در (گ 6 ج 1 آثار الحق) به حضرت یونس اهانت مىکند

4-در (ص 222 گ 761 ج 1 آخر گفتار آثار الحق) یوسف را مشرک معرفى مىکند و مىنویسد توکل به رحمت فرعون بست که یکنوع شرک است

5-(ص 119 گ 408 ج 1) اهانت به مجتهد و مریدهاى او

6-(ص 104 گ 348 ج 1) اهانت به حضرت ایوب که شکر را فراموش مىکند و صدمه مىبیند

7-(ص 94 گ 283 ج 2 آثار الحق)مىنویسد ذات على ذات خدا بود ولى در مقابل جسم هم وظیفهاى داشت. اگر در مطالب بالا دقت شود با این مطالب مىگویند ما على اللهى نیستیم شاید درست بگویند آنهاسلطان اللهى هستند

8-(در ص 536 گ 1725 ج 1 آثار)مىنویسد با اینکه ذات على و سلطان یکى است و شیداى هر دو هستم اما سلطان را از على بیشتر دوست دارم و در(ص 537 گ 1726 آثار ج 1) گوید ذات سلطان چون بعد از على است تکمیلتر از جامه على است خواهشمندیم (ص 513 گ 1660 و 1661 و 1662)بطور کلى مورد مطالعه قرار گیرد

9-(در ص 625 گ 1925 ج 1) با خدا صحبت مىکند - گفتم خدایا قبول مىکنم، گفتند تو قبول کن ما درست مىکنیم

10-(ص 626 گ 1626 ج 1 آثار الحق)در جنگ بین الملل در عالم معنى و خواب پدرش فرمانده (ل) و خودش فرمانده (س) مىشود و لشکر پدر را شکست مىدهد و لذا لامیها شکست مىخورند.

حتما ادامه دارد...


نوشته شده در یکشنبه 86/4/3ساعت 7:46 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

حجت الاسلام عباس صبائی

باز هم دست تکفیریون مکتبی، طرفداران نورعلی و فرزند ناخلف و ناپاکش دکتر بهرام الهی جنایتی تازه آفرید و با ریختن خون پاک حجت‌الاسلام عباس صبائی (امام جمعه سابق شهرستان هشتگرد و مؤسس حوزه علمیه این شهر) مردی که عمر خود را صرف هدایت جوانان گمراه‌شده بدست این متعصبین جاهل کرده بود و در صف اول مبارزه با مکتبی‌های بی‌خرد قرار داشت، ماهیت پلید خویش را نمایان ساخت. این روحانی شهید در شامگاه 27 خرداد و در شب شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) بعد از فریضه نماز مغرب و عشاء هنگام مراجعت از مسجد به خانه در شهر هشتگرد به دست منافقان کوردل و طرفداران متعصب فرقه نورعلی الهی که بارها از طرف آنان تهدید به قتل شده بود شربت شهادت نوشید.

زمان آن فرارسیده است که نیروهای قضایی و انتظامی با پیگیری بین‌المللی از طریق پلیس اینترپل، عامل اصلی این جنایات را ـ که در فرانسه مستقر است و دستور انجام این جنایات را صادر می‌کند ـ تحت تعقیب قرار داده و با بررسی مجدانه این خط فکری گمراه کننده درصدد خشکاندن ریشه آن برآید. پرواضح است که هدایتگر جریان فوق کسی نیست جز دکتر بهرام الهی که هرگاه از سوی مخالفی احساس خطر کند دستور قتل او را صادر می‌نماید.

مسلما این جنایت ، اولین و آخرین اقدام تروریستی این فرقه کور باطن نخواهد بود


نوشته شده در پنج شنبه 86/3/31ساعت 9:19 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

امروز داشتم نظرات وبلاگ رو چک می کردم که متاسفانه به خبری برخورد نمودم که یادآور مرگ شخصیتی در گوتنبرگ بود. آندفعه پیکر شخصیتی به نام خلیل عالی نژاد را به آتش کشیدند و امروز با چاقو ناجوانمردانه به شخصیتی سیاسی .و علمی و مذهبی حمله ور شده اند.

گروه مکتب در چارت تشکیلاتی خود شاخه ای دارد به نام شاخه ترور/این شاخه از وقتی به وجود آمد که عمه جان شیخ جانی روی کار آمد.این قسمت از این گروه توسط سیستمهای اطلاعاتی برون مرزی هدایت می شود.هر گاه احساس خطر از طرف شخص یا شخصیتی نمودند دست به ترور و حذف اینگونه افراد می زنند.

امام جمعه قدیم هشتگرد به نام حاج صباحی از جمله افراد فعال محلی در مبارزه با اهل حق مکتبی بود که بارها توسط بزرگان و سران این فرقه تهدید به مرگ شده بود.{به نقل از اعترافات شفاهی سیاوش نخبه زعیم} در شب شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها در کنار منزل خود به ضرب چاقو به شهادت رسید.روحش شاد و یادش گرامی.به محض دریافت اطلاعات بیشتر در این زمینه خبرها را به اطلاع شما می رسانم.

در نظام جمهوری اسلامی اینگونه ....مسئولین به هوش باشید؟چرا؟اگر لحظه ای از کوتاهی شما باشد جوابی خواهید داشت!؟

مطالب فوق بر گرفته شده از وبلاگ اهل حق و آئین یاری

به زودی مطالب جدید و خواندنی از شیخ جانی این پیرزن نابینا را برای خوانندهای عزیز قرار خواهم داد.البته همراه با عکسهایی از این عجوزه پیر.


نوشته شده در سه شنبه 86/3/29ساعت 10:33 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

اینک ادامه مطالبى دیگر از( جلد اول و دوم آثار الحق)

امیدوارم تا این جا از این مطالب شرک آلود ویاوه گویانه نورعلی الهی خسته نشده باشید.در مدتی که این کتابهارا می خواندم در تعجب و حیرت بودم چه چیزی در این کتابها یافت می شود که عده ای چشم وگوش بسته عنان بردگی خود وفرزندانشان را به دست کسی داده اند که با پول نذر و نیاز آنان درفرانسه (دکتر بهرام و خانواده اش)مشغول عیش و نوش می باشند وبه مریدان جاهل و نادان خود می خندند و در تلاش هستند آنان را در همین جهل نگه دارند.امان از این تقلید کورکورانه وجهل مرکب. 

)-1ص 36 گ 76، ص 76 گ 229، ص 86 گ 263 ج 2 آثار الحق و ص 591 گ 1856، ص 595 گ 1857، ص 597 گ 1863 ج 1 آثار الحق)

«داستان مردن آقاى الهى»در تمام این موارد در سن ده، یازده سالگى میمیرد روحش با روح سید نور على عوض مى‏شود واین شیخ زاده سید مى‏گردد و عمامه سبز مى‏بندد و روح او که روح پلید و سر کشى بوده ببدن سید زاده مى‏رود. مطالعه فرمائید

2-(ص 598 گ 1864 ج 1 آثار الحق) حاجى هم میمیرد منتهى با روح خودش بر مى‏گردد

3-(ص 651 گ 1959 ج 1آثارالحق) شاگرد واقعى على من هستم زندگى من و مولا کاملاً شبیه هم است

4-(ص 654 گ 1967 ج 1 آثار الحق) خانواده آقاى الهى افراد نالایق ندارد )این هم عکسی از فیلم مینو توکلی همسر دکتر بهرام الهی در یک پارتی شبانه که در مدتی به ظاهر رهبری گروه را به عهده داشت)

همسر دکتر بهرام الهی

5-(ص 644 گ 1941 ج 1 آثار الحق) امام حسین خود را در مقابل نور على کوچک مى‏کند

6-(ص 604 گ 1880ج 1 آثار الحق) نور على خط مى‏کشد حتى عزرائیل هم از این خط نمى‏تواند بگذرد

7-)ص 630 گ 1920 (کسى به نور على مى‏گوید شما را یافته‏ام خدا را یافته‏ام

8-)ص 39 گ 114، ص 77 گ 233، ص 194 گ 449، ص 40 گ 117 و گ 118، ص 48 گ 146 جلد دوم آثار الحق)در همه موارد فوق غیب گویى کرده و از اوضاع کرات دیگر مهملاتى بهم مى‏بافد

9-( ص 41 آخر گفتار 119 ج 2 آثارالحق) سحر خانم وارد دون چینى یا ژاپنى مى‏شود

10-(ص 53 گ 163 ج 2 آثار الحق) به پدرش تجلى مى‏شود

11-(ص 103 گ 308 و گ 316 ج 2 آثار الحق) آمدن  حضرت مولى و تشکر کردن او از آقاى الهى

12-(ص 105 گ 312 ج 2 آثار الحق) همبازى‏هاى آقاى الهى

13-(ص 106 گ 317 ج 2 آثارالحق) نطق‏هاى آقاى الهى در عالم معنى و احتیاط از متشرعین

14-(ص 109 گ 321 و ص 123 گ 358 ج 2 آثار و ص 182 گ 589 ج 2 آثارالحق) در این دو فقره آقاى الهى عصبانى مى‏شود. خواندن این دو فقره توصیه مى‏شود

15-(ص 124 گ 392 ج 2 آثارالحق) امام حسین به خانواده آقاى الهى ورقه سبز میدهد

16-(ص 133 گ 386 ج 2 آثار الحق) روایت جعلى که به على‏علیه السلام نسبت میدهد و حضرت گوشت بازوى خود را مى‏کند و به باز میدهد

17-(ص 129 گ 374 ) معجزه بابا طاهر با دیزى کوچک و جمعیت زیاد

18-(ص 133 گ 387 ج 2 آثارالحق) خضر- مسیح - حضرت حجت هر سه بنیامین هستند

19-(ص 142 گ 424 ج 2 آثارالحق) امام صادق مظهر بنیامین بوده و همین طور حضرت سلیمان

20-(ص 50 گ 152 ج 2 آثار الحق) داود مظهر حضرت امام رضا است و فریاد رس است سلطان مظهر على و بنیامین مظهر امام صادق.

 

 .....شاید ادامه داشته با شد


نوشته شده در سه شنبه 86/3/29ساعت 8:5 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

(دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه نامیدند که خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه مى‏دارد)

در و دیوار مدینه بوی عجیبی می دهد بوی گمشده ای که سالیان سال عطرش فضا را پر کرده اما نشانی از او نیست .
بچه های شیعه هرروز سرگردان تر و پریشان حال تر به دنبال مادری که حرم نفس هایش هنوز شنیده می شود ولی نشانی نیست .
اگه می خوایم بهترین هدیه رو به مادرمون بدیم بیا برای فرج پسرش دعا کنیم . آخه اونم مادره.
مولا بخوان تو آیه امن یجیب را زیرا که به اجابت می رسد دعای تو
اول بیا مدینه و بنما که در کجاست گمگشته قبر مادر درد آشنای تو


نوشته شده در یکشنبه 86/3/27ساعت 8:58 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

 اینک ادامه مطالبى از( جلد اول دوم آثار الحق) 

1-(ص 236 گفتار 821 ج1 آثارالحق) من در دعا بهر کسى نمى‏گویم ارواح مقدسه، فقط به آنهائیکه مقدس هستند مى‏گویم مثلا هفتن مقدس هستند .

2-(ص 48 برهان الحق ) نام هفتن را میبرد:

1- سید خدر شاهوى ملقب به بنیامین و پیر بنیامین

2- مو سیاوه مخفف موسى سیاوه یعنى موسى سیاه چرده ملقب به داود و یار داود

3- ملا رکن الدین دمشقى ملقب به موسى و پیر موسى

4- مصطفى کنیه‏اش مصطفى داو دان

5- خاتون دایراک ملقبه به رمز بار (مادر سلطان اسحاق)

6- شاه ابراهیم ملقب به ملک طیار

7- حسین ملقب به بابا یادگار شاه یادگار هم می گویند

وظایفى را که به اینها محول شده در ص 49 برهان الحق تذکر داده و در اشعار(ص 704 آثار الحق جلد 1) نیز نام آنها را بشعر آورده است

3- در (ص 307 گ 1019 و گ 1020 ج 1 آثار الحق)مطالبى مینویسد که چکیده مطالب این است جسد هفت تن را با عظمت‏تر از اجساد ائمه و انبیاء دانسته زیرا جسد ائمه در گفتار 1019 مى‏گوید جسد ائمه در قبر سالم است ولى در گفتار 1020 مى‏نویسد اجساد هفتن به آسمان مى‏رود.

4-(ص 134 گفتار 393 و گفتار 420 ج 2 آثار الحق) مقام هفتن ازلى است .

5-(ص 536 گفتار 1725 و 1728 ج 1 آثارالحق) مربوط به ماموریتهاى بزرگان یا رسان، سلطان فقط بخواب من مى‏آید و با من سر و کار دارد و قاضى الحاجات است براى من، موقع غضب شدیدترین غضب را دارد - داود غضب ندارد مصطفى رحمت ندارد.

6-(ص 550 گ 1766 و ص 549 گ 1765 ج 1 آثار الحق) سلطان هفت پشت پادشاهى را به اولاد شیخ صفى الدین اردبیلى مى‏دهد.

7-(ص 537 گفتار 1727 ج 1 آثار الحق ) جسم على و سلطان در تمام کروات قدرت خدائى داشتند)نور على در عین حال ذات سلطان اسحاق را تکمیل‏تر از على میداند( اما بابا نااوس و شاه خوشین چنین قدرتى نداشته‏اند.

-8چون ذات سلطان بعد از على بوده تکمیل‏تر از جامه على است )ص 537 گفتار 1726 آثار الحق ج1 (نور على دون بدون(تناسخ روح) شدن را سبب کمال مى‏داند یعنى مى‏گوید على کامل نبوده و نه در اول و نه در بعد تا زمانیکه بجامه سلطان در آمده کامل شده زیرا سلطان کاملتر است و در( گفتار 1725-1726 ج1 ص 537) مى‏نویسد سلطان را از على بیشتر دوست دارم و على را چنین معرفى مى‏کنددر (گفتار 1661 ص 514 ج1)می گویدحضرت مولا سرخ و سفید بوده موى خرمائى و مجعد و چشمهاى مشکى گیرنده و قد متوسط مایل به کوتاه داشته حضرت سلطان ریش دو فاق موى مات سینه فراخ و قد بلند داشته. اگر حوصله داشتید گفتار نیم صفحه‏اى ص 513 گفتار 1660 ج1آثارالحق را بخوانید.

9-(ص 539 گفتار 1733 آثار الحق ج 1) ذات بشر هفتن در هر مقامى یکى بیش نیست وقتى بکمال رسید مى‏تواند در آن واحد به هزاران نفر جلوه کرده مهمان شود

10-(ص 539 گفتار 1734 ج 1 آثارالحق ) ذات بشر هفتن اگر در دنیا بود دیگر مهمان بکسى نمى‏شود فقط در غیبتشان مى‏توانند مهمان شوند فقط ذات حق است که در هر آن و زمانى که دلش بخواهد خواه در بشر باشد یا خیر مى‏تواند بهر کسى مهمان باشد هفتن از خلقت  خاص‏اند ولى ممکن هم هست از خلقت معمولى به مقام هفتن برسند.

ادامه دارد...


نوشته شده در پنج شنبه 86/3/24ساعت 7:58 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

اینک ادامه مطالبى از( جلد دوم آثار الحق)

1- در)ص 177 گ 619 ج 1 اثار الحق( علم خدا را منکر است و مى‏نویسد خدا نخواست بداند که عزازیل سجده خواهد کرد یا نه...... زیرا اگر خدا میدانست که عزازیل کدام راه را انتخاب خواهد کرد........

2-در (ص 174 گ 612 ج 1 آثار الحق) بعد از بحث از بت پرستى مینویسد آیا اگر من مثلاعلى را بپرستم خدا مرا نجات نخواهد داد؟

3-در (ص 181 گ 628 ج 1 آثار) حلال و حرام از دید نور على - حتما پدرش چاى را نهى کرده یا به امر الهى بوده یا خودش خدا بوده  «نورعلی خوردن چای را بر خود حرام کرده بودوگفته است اگر من را بین مرگ وچای خوردن مخیر بگذارند مرگ را انتخاب میکنم»

4- در (ص 216 گ 745 ج 1) تشبیهات ناروائى نموده و در گ 746 مى‏نویسد کسى، جز خدانیست اینکه میگویند وسیله اینهم حرف است همه چیز خداست.

5- در ص 67 گ 209 ج 1 و گ 91 ج 2 آثار الحق مطالبى را مفصلا مى‏نویسد که خلاصه‏اش این است،  دو مامور غیبى مى‏آیند و پیشنهاد پیامبرى و شاهى به نعمت الله )پدر نور على( میدهند و او نمى‏پذیرد وآن دو مامور غیبى دروغگو در مى‏آیند و فرار مى‏کنند و به تعبیر ایشان جیم مى‏شوند

6-در (ص 72 سطر 1 گ 234 آثار) زیرا کعبه ما همان جم است پس وقتى در جم حاضر مى‏شویم باید احرام ببندیم

7-(ص 287 گ 950 ج 1 آثار الحق)ما از حق الله ترسى نداریم زیرا خداوند دریاى کرم است و مى‏بخشد... و اگر هم انجام نداد ممکن است با یک ذره ندامت خدا پاداشهاى بزرگ به او بدهد )دقت شود مردم را لاابالى و غیر متعهد بار آورده و منکر قضاى عبادات فوت شده مى‏گردد و در گفتار 954 هم نظیر همین حرفها را مى‏آورند(

8- (ص 518 گ 1679 ج 1) باید مطابق قانون عمومى اجتماعى رفتار کرد حتى رفع حجاب و....)قبل از انقلاب بیان شده)

9-(ص 14 گ 26 ج 2 آثار الحق)  مولا در چند جاى مختلف جهت آقاى الهى حاضر و سفر بخیر میگوید.

10-(ص 16 گ 37 ج 2 آثار الحق) سلطان به اقاى الهى ماموریت میدهد که به اروپا برود ولى ایشان عذر مى‏خواهد و نمى‏رود.

11-(ص 18 گ 52 ج 2 آثار الحق)آقاى الهى از خود بیخود مى‏شود و به دیوار خدا مى‏گوید و به در خدا مى‏گوید.

12-(ص 25 گ 74 آثار الحق ج2) بسلطان رفتن و لباس عوض کردن سلطان و دستور دادن به آقاى الهى که تو هم لباس را عوض کن و در اداره کار کن

13-(ص 27 آخر گ 83 ج 2 آثار الحق) دمیدن در بوق و نازل شدن بلا

14-(ص 30 گ 90 ج 2 آثار و ص 620 گ 1903 ج 1 آثار الحق) سلطان مواظب آقاى الهى است و حتى اذیت هائى را که به او مى‏شود به او مى‏گوید و او به استقبال آقاى الهى مى‏آید و آقاى الهى بسلطان دروغ میگوید تا آخر....

15-(ص 32 گ 91 ج 2 آثار الحق)دو نفر مامور غیبى نزد شیخ جانى (ملک جان خواهر نابینای نور على) هستند

16-(ص 33 گ 94 ج 2 آثارالحق) مامورین خواهر بسیار شوخ هستند.

17-(ص 357 گ 1150 سطر 2 ) مقام پیامبرى براى زنان

18-(ص 607 گ 1888 و ص 658 گ 1978 و ص 48 گ 145 ج 2 آثار الحق) آب دهان پدر نور على پسر را صاحب فتوى مى‏کند.

ادامه دارد...


نوشته شده در یکشنبه 86/3/20ساعت 12:2 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

 

اینک مطالبى از( جلد دوم آثار الحق)

1- در مکتب حقیقت هیچ مذهبى فرق نمى‏کند،هیچ نژاد و رنگى مطرح نیست و فرقى هم بین اناث و ذکور نیست(ص 5 گ1 ج 2)

2-ارواحى هستند بنام پیک که تمام اخبار را برایم مى‏آورند حتى اخبارى که ضرورى نیست از قبیل اینکه فلان جا اینطور شد....(ص 61 گ 193 ج 2 آثار)

3-«مفصل است خوانده شود بطور خلاصه» ذات حق در هر لباس ظاهر میشود حتى بلباس گداى فقیر و کثیف)ص 102 گ 305 ج 2 آثار(

4- همیشه ذات حق مى‏آید ولى ممکن است على نباشد و سنش 63 سال نباشد(ص 153 گ 461 ج 2 آثار الحق)

5- خدا بصورت بشر جلوه مى‏کند(ص 163 گ 498 ج 2 آثار)

6- ما هر چه نوشته‏ایم استنباط از قران بوده(ص 427 گ 1384 ج 2 )

7- مى‏نویسد، یکى از فلسفه‏هاى اینکه در میان اهل حق قاعده ثابتى براى عبادت نگفته‏اند فقط جمعى و ذکرى و حالى است که مردم را از قید رها کند ولى متأسفانه امروز اصل را که معناست ول کرده‏اند و لفظ را چسبیده‏اند......و در ص 216 ج 2 آثار الحق وسط صفحه چنین مى‏نویسد، ولى براى عبادت قلبى هر جا بخواهد مانعى ندارد خدا همه جا هست حضرت سلطان هم همان قبله عمومى را قبول نموده‏اند اگر قبله دیگرى تعیین فرموده بود براى ما حجّت بود و در صفحه 334 جلد 2 آثار الحق وسط صفحه مى‏نویسد «از بازیهاى آقا خدا. از یکطرف مى‏فرماید سجده فقط بدرگاه خدا باید کرد» ولى از طرف دیگر به ملائکه مى‏فرماید به آدم سجده کنید.(ص 215 سطر اول ج 2 آثار الحق)

8- خداوند هم شوخیهائى دارد(ص 264 ج 2 اثار)

9- شاید خدا لج کرده(ص 669 گ 1991 ج 1)

10- با خدا قهر مى‏کند (ص 564 گ 1962 ج 1)

11- خدا را خدعه گر و مکار معرفى مى‏کند «جداً خواندنى است»(ص 459 گ 1484 ج 1) 12- خدا به نور على پیغام مى‏دهد امّا نور على در مقابل (تحکم یا الهى کیف شئتا) مى‏خواند.(ص 668 گ 1990 ج 1)

13- دایره وار جمع گرفتن همه جا قبله است و دیگر جهتى نیست(ص 197 گ 692 ج 1 آثار الحق)

14- کلید رمز خودشناسى در خود جستجو کردن است. خودشناسى مایه‏اش در خود آدم وجود دارد منتهى باید رمزش را پیدا کرد «به خود آى بخدا قسم که خود خدائى» (ص 209 گ 728 ج 1 آثار الحق)

15- کافر به اشخاصى اطلاق مى‏شود که اصلا منکر وجود خدا بوده خدا را دروغ مى‏دانند بت پرست چنین نیست زیرا او مى‏داند که خدا هست و بت را هم خدا نمى‏داند بلکه بیاد خدا بت را مى‏پرستد پس چنین بت پرستى کافر محسوب نمى‏شود مثل اینکه ما عکس بزرگان دین را عبادت مى‏کنیم و یا اینکه بیاد آنهاقبورشان را زیارت مى‏کنیم - مشرک آنست که چند خدا داشته باشد خواه در شرک جلى خواه در شرک خفى، لطفا گفتار 627 نیز خوانده شود (ص 180 گ 626 ج 1 آثار الحق)

 در این مطلب اگر دقت شود مطالب کلاً ضّد قرآن است، زیرا بت پرستها مى‏گفتند ما بخاطر نزدیکى بخدا بت‏ها را مى‏پرستیم سوره زمر آیه 3، ولى باز پیامبر با آنها مخالفت مى‏کرد و با دست حضرت على بت‏ها را مى‏شکست .

ادامه دارد...     


نوشته شده در چهارشنبه 86/3/16ساعت 7:48 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

اینک مطالبى فهرست وار با آدرسى دقیق که مخالف بودن آنها با تواریخ، احادیث، آیات قرانى و عقل محرز مى‏باشد از کتب موجوده(برهان الحق وآثارالحق) منتشره که در اختیار مردم گذاشته شده است نقل میکنم،تا محققین خود قضاوت نموده و مبانى دین ابداعى بعد از اسلام را آگاه شوند و بدانند که این دین(از تاریخ 1336 ه- ش بوجود آمده)و آنرا خود با محتویات قران و اسلام تطبیق داده که آیا عین اسلام است یا غیر اسلام؟

قضاوت بعهده خوانندگان و پیروان سلسله شاه حیاسى(نور علی الهی) از اهل حق.

 دین و خدا از نظر آقاى الهى 

 1- دین همین است که من گفته‏ام بقیه حاشیه و فروعات است)ص 707 گ2077 آثار الحق  ج1)

2- من هیچ موضوعى را ناگفته نگذاشته‏ام....من از کسى تقلید نکرده‏ام همه‏اش نتیجه مشاهدات و تجربیات خودم بوده است عصاره اساس تمام ادیان را خلاصه کرده و دو کلمه بدست سالکین راه حق  داده‏ام بهمین علت هم بود که حضرت على بمن فرموده دین تو ابداعى است ولى نیک ابداعى است (ص 706 گ2073 آثار الحق ج1)

3- من زحمت فراوان کشیدم تا برنامه آخرین مرحله دانشگاهى را جوهر کشى کردم...(ص 671 گ1999 آثار ج1)

4- اینرا بدانید که برهان الحق بطلان ندارد. (ص 707 گ2076 آثار ج 1)

5- در زیارت نجف که بودم سوال کردم خداوندا این رویه‏اى که من اتخاذ کرده‏ام آیا اشتباهى دارد یا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند: دین تو دین ابداعى است ولى نیک ابداعى است: در این موقع پرده عوض شد و دیدم دو نفر آمدند و با هم صحبت مى‏کنند یکى بدیگرى میگوید دیدى که خود مولا آمد و دین فلانکس را تصویب نمود پس فلانکس پیغمبر شد به آنها گفتم این دین براى شخص خودم و فرد خودم است نه بکسى راهنمائى مى‏کنم و نه... بروید پى کارتان. انسان وقتى ماموریت قبول کرد مسئولیت همه را بعهده دارد، ولى وقتى ماموریت نداشت راحت است. (ص 644 گ1939 آثار ج 1)

6-... درباره روش خودم به نجف رفتم و از على پرسیدم در خواب بمن فرمود دین تو دین ابداعى است ولى نیک ابداعى است بعد هم فرمودند نشانیمان این است فردا در فلان ساعت مرا با همین هیکل در گوشه صحن میبینى. فردا بهمان جا رفتم دیدم پیدایش شد فقط بمن نگاهى کرد و تبسمى مى‏نماید.( ص644 گ1940 آثار الحق ج 1)

 و در ص 177 گ560 آثار الحق ج 2 تعریف از مکتب خود فرمود و رد شد.

 7-...... مثلا من هیچ قصد و نیتى در تشکیل دادن این جلسات ذکر و تأسیس مکتب نداشتم همان دست غیب آمد و خودش درست کرد(ص 645 ج 1- آثار الحق)

8- اصول دین همین سه چیز است که من گفته‏ام و جامع تمام ادیان است بقیه فروعات است.....(ص 653 گ1963 ج 1- آثار الحق)

9- سر انجام عین قران است هر کس قرانرا فهمید سر انجام را مى‏فهمد و هر کس هم که سر انجام را فهمید قرانرا فهمیده است(ص 495 گ1578 ج 1- آثارالحق)

10 ص 498 گ1585 ج 1- آثار الحق - برهان الحق جوهر کشى تمام کلامهاى حقیقت است و لطفاً (ص 113 گ332 ج 2) نیز خوانده شود که... نمى‏دانم چه دستى بوده که آنرا نوشته است.

11- همه مجبور خواهند شد برهان الحق را شعار خود قرار دهند(ص 591 گ1854 سطر 1 ج 1- آثارالحق)

12- ما پیرو دین سلطان اسحاق هستیم همه‏اش را تحقیق کرده‏ام نه تقلید. عمل مى‏کنم و هیچ اصرارى هم ندارم کسى قبول کند یا نه... پسرش هم پاورقى میزند تا اتهام را رد کند(ص 493 گ1570 ج 1- آثارالحق)

13- فرمودند از مقام شریعت و مقام حقیقت سؤال شد و تائید گرفته شد مکتب من هم دانشگاه است حضرت على بمن فرمود دین تو دین ابداعى است ولى نیک ابداعى است حضرت سلطان هم فرمود على سلطان سلطان على (ص 12 گ15 ج 1- آثار الحق)

 14- ما میگوئیم خدایا بیا جان آن سبیلهایت ما را برشته امتحان در نیاور(ص 56 گ165 سطر آخر صفحه ج 1- آثارالحق)

15- وقتى بمقام وحدانیت رسید دیگر تفرقه فکرى برایش باقى نمى‏ماند احتیاجى هم به ترتیب در عبادات مقرره ندارد.(ص 76 گ253 آخر گفتار ج 1- آثارالحق)

16- ما کارى به فروعات نداریم.(ص 89 گ4 300 سطر به آخر مانده ج1 آثارالحق)

ضمنا خواهشمندم صفحاتى که آدرس داده میشود بدقت مطالعه شود تا فقرات بعدى روشن گردد.

 ص 180 گ622، ص 202 گ 174 709 گ612، ص 626 گ1383، ص 70 گ230 جلد 1 آثار الحق

 

ادامه دارد...


نوشته شده در دوشنبه 86/3/14ساعت 4:14 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم           از جهان پرزده در شاخ عدم لانه کنم

رسد آن حال که در شمع وجود دلدار                  بال و پرسوخته کار شب پروانه کنم

روى از خانقه و صومعه برگردانم                       سجده بر خاک در ساقى میخانه کنم

حالى حاصل نشد از موعظه صوفى و شیخ        رو به کوى صنعى واله و دیوانه کنم

گیسوى و خال لبت دانه و دامند چسان       مرغ دل فارغ از این دام و از این دانه کنم

شود آیا که از این بتکده بربندم رخت                  پرزنان پشت‏بر این خانه بیگانه کنم

 امام خمینی

 روح الله

 امام

 

 


نوشته شده در یکشنبه 86/3/13ساعت 2:7 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

Design By : Pichak