اهل حق
ماه رمضان مبارک از این پس بر آنم تا ماهیت افراد و لیدرهای جریان مکتب را با مستندات در وبلاگ قرار داده تا همه به ماهیت و فعالیت درونی این گروهک خطرناک انحرافی پی ببرند همچنین از فعالیتهای اقتصادی و آنچه در انتشارات جیحون می گذرد و از دید همه مخفی مانده است مفصلا مطالبی خواهم نوشت. از نخبه زعیم هایی(کرمعلی ، شهرام ، سهیل) که در هشتگرد آزادانه دست به هر فعالیتی می زنند. از افرادی که وابسته به این جریان هستند و در پست های حساس حکومتی رخنه کرده اند، از مکانهایی که به نامهای دیگر ثبت می کنند و آنها را محلی برای تشکیل کلاسهای انحرافی خود قرار داده اند.و و و با سلام در سفر یک ماهه که به یک کشور اروپایی داشتم متوجه فعالیت مرموزانه فرقه ضاله مکتب ساختگی جیحون آبادی در آن کشور شدم وقتی که پیگیر کار اقامت شدم متوجه شدم این دفتر خدماتی با مدیریت مینو توکلی همسر دکتر بهرام الهی مدیریت می شود ابتدا باورش سخت بود و ردی از او در این دفتر نبود اما از طریق یکی از دوستان شکم به یقین تبدیل شد و به چشم خود میدیدم که چگونه در پوشش دفتر اقامتی به فعالیت مکتب ساختگی خود می پردازند. و قتی بیشتر پیگیر فعالیتهای این جریان انحرافی در این شهر شدم متوجه شدم قاتل و چهار مباشر در قتل حجه السلام صبائی توسط همین دفتر و با دستور مستقیم دکتر بهرام الهی در یکی از روستاهای این شهر پنهان و اسکان داده شده اند. که این امر نشان دهنده طرح و نقشه قبلی از سوی رهبران رده بالای این جریان شوم و تروریست بوده. امیدوارم این نکات هر چند کوتاه دلیلی برای حساس شدن بیش از پیش سازمانهای امنیتی در زیر نظر گرفتن این جریان تشکیلاتی باشد. یاعلی مددی بهار بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است یک سال گذشت هر چه کردم دیدی و هر چه بخشیدی و عفو کردی ندیدم ، هراسان شدم پناهم دادی ، بیمار شدم شفایم دادی . آرامش و امنیت که رسید ، طبیب و پناه را از یادم بردم ، یک سال گذشت و چهار فصل و دوازده ماه و سیصد و شصت و شش روز گذشت ، چگونه است که رهایم نمیکنی؟ چگونه است که هر گز ، هرگز از تو ناامید نمیگردم ؟ آوای ملکوتی یا مقلب القلوب والابصار می آید . تو مرا میخوانی که بخوانمت ؟ این منم با حسرت سال های رفته یا مدبر اللیل و النهار . این منم با هزاران امید به سال های پیش رو یا محول الحول و الاحوال . بندگی ام را بپذیر ، التماس مرا بشنو ، حول حالنا الی احسن الحال مجلسی در عالم معنا با استاد علی اکبر زمانی نویسنده کتاب استاد الهی در نگاهی به آثارالحق در خاتمه کتاب خود مطلبی را بیان داشته که خواندن آن برای شما دوستان خالی از لطف نیست. کار رساله حاضر به اتمام رسیده بود که در عالم واقعه با استاد مجلسی داشتیم از آنچه پذیرفته بود اظهار سرور می کردند و سفارش نمودند در دسترس قرار گیرد. سپس تذکر دادند کتاب را با این گفته ایشان تمام کند:
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
ماه پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو
رؤیت این ماه یعنی نامه اعمال ما
خاصه این شبها که ابر و باد و باران با من است
خاصه این شبها که تعریفی ندارد حال ما
کاش در تقدیر ما باشد همه شبهای قدر
کاش حوّل حالناییتر شود اعمال ما
ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم
ماه با پای خودش آمد به استقبال ما
گوشه چشمی به ما بنمای ای ابروهلال
تا همه خورشید گردد روزی امسال ما
بعد از مدتها دوری از فضای وب نویسی فرصتی فراهم آمد که باز هم قلم را در دست گیرم و نقدها و برداشتهای شخصی خود را (به عنوان کسی که خود سالها عضوی از این فرقه بوده)در نقد فرقه ای که خود را مکتب ابداعی نامیده به تحریر دراورم به امید آنکه سبب آگاهی و روشن گری جوانان و افرادی که در دام این فرقه گرفتار آمده اند قرار گیرد، و چهره ظلمانی و تاریک آنان را برای دلهای پاکی که هنوز به ماهیت این جریان انحرافی آگاهی ندارند روشن سازم، و در نهایت تفکر و قضاوت را به خود آنان واگذار کنم.
از این پس وبلاگ هر هفته دو بار بروز خواهد شد.
امید به مولا یاعلی مددی
انتظار در سالروز میلادش. انتظاری به زلالی آب، آب چشمه، چشمه ای جوشان که
با هر جمله ندبه همراه می شود و همراز.
میلادی از جنس سلام و صلوات، از جنس نور، گویا خورشید متولد می شود، خورشیدی در پشت ابر، خور شیدی منتظر.
زمین و آسمان چلچراغان، عالم مکنونات آراسته و دل ها آینه بندان شده است به یمن آمدنش.
امید زنده است و هویدا، در چشم ها، در قطره اشک مادر شهید، در دست ها، در
دست رو به آسمان پدر شهید، در دلها، در دل بند زده فرزند شهید.
آری امید زنده است و هویدا، امید زنده است و جاری در دلها. اگر جز این بود نمی خواندیمش در "این الحسن و این الحسین"، صدایش نمی زدیم در "این بقیه الله " و "این الطالب بدم المقتول بکربلا" و فریادش نمی زد یم که "لیت شعری این استقرت بک النوی ".
آری امید زنده است، ما را صبر باید، شاید این جمعه بیاید، شاید.
خوش دارم که زمین زیر اندازم و اسمان بلند رو اندازم باشد و از همه زندگی و تعلقات آن آزاد گردم .
خوش دارم مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را از این زمین اشغال نکنم .
خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد هیچ کس از غم ها و درد هایم آگاهی نداشته باشد هیچ کس از راز و نیاز های شبانه ام نفهمد هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند هیچ کس به من محبت نکند هیچ کس به من توجه ننماید جز خدا کسی را نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم .
خوش دارم آزاد از همه قید و بند ها در غروب آفتاب بر بلندی کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم .
قسمتی از مناجات نامه دکتر چمران
خواستم از "بوسوئه" تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزى در مجلسى با حضور لوئى، از "مریم" سخن مى گفت. گفت، هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده اند. هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب، ارزشهاى مریم را بیان کرده اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان، در ستایش مریم همه ذوق و قدت خلاقه شان را بکار گرفته اند. هزار وهفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پیکره سازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندى هاى اعجازگر کرده اند. اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوششها و هنرمندیهاى همه در طول این قرنهاى بسیار، به اندازه این یک کلمه نتوانسته اند عظمت هاى مریم را باز گویند که:
"مریم مادر عیسى است".
و من خواستم با چنین شیوه اى از فاطمه بگویم، باز درماندم:
خواستم بگویم:
فاطمه دختر خدیجه بزرگ است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمد(ص) است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر على است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
آغاز بهار بر شما مبارک
«بستان چی کله الاغی را برای محافظت از دزد و حیوانات در بستانش علم می کند آن را اصطلاحاً مترسک می نامند. اشخاصی که از این (کله خرها) پیروی می کنند خیال می کنند آنها را از هوی و هوس و خطرات دینا حفظ می کند. یک روز پیاده از پاوه به زیارت سلطان می رفتم دیدم بستانی است و یک کله الاغ آنجا آویزان کرده اند این مضمون به یادم آمد این بدبخت هایی که از الاغی مثل خودشان تبعیت می کنند نمی دانند اگر او حسی داشت خودش را نگه می داشت»(آثارالحق ج2ص334)
Design By : Pichak |