اهل حق
یکی از فرقههای انحرافی فرقه موسوم به مکتب «نورعلیالهی» است که توسط یکی از پیروان فرقه اهل حق در ایران راهاندازی شده است. فتحالله جیحون آبادی ملقب به نورعلی الهی در تاریخ 19/6/1274 در روستای جیحون آباد صحنه متولد شد. وی از کودکی علوم مقدماتی را نزد پدرش (که از سران فرقه اهل حق و یکی از غلات بود)فراگرفت و سپس به سیر و سلوک و ریاضتهای غیرشرعی و سلیقهای پرداخت. مرگ نورعلی
نورعلی پس از فوت پدر زادگاه خود را ترک کرد و عازم تهران شد. وی از سال 1308 تا 1336 بهمدت 28 سال در شهرهای کرمانشاه، قم، تهران، خرم آباد و شهرهای دیگر در دستگاه قضایی رژیم پهلوی مشغول به کار بوده و این مدت طولانی به او آموخته است که با زیرکی تمام، به گونهای سخن بگوید که به ادعای خودش عارف و عامی هیچ یک نتوانند آن را رد کنند.
نورعلی الهی که تا حدودی با برخی از معارف اسلامی آشنایی داشته، نقش تعیینکنندهای در توجیه و تدوین عقاید مکتب ساختگی خود ایفا کرده است. نورعلی الهی در سال 1336 در سن 62 سالگی بازنشسته میشود و در این سال است که فکر و اندیشه مکتبی ساختگی و دروغین که نه به اسلام و تشیع نزدیک است و نه به اهل حق به ذهن او میرسد. در این ایام است که نورعلی با بیان یک خواب ساختگی و شیطانی، شروع مکتب خود را رسماً اعلام میکند و خود را پیامبر مینامد.
نورعلی، آغاز مکتب خود را مستند به یک خواب کرده و بیان میکند در زیارت نجف که بودم سوال کردم خداوند این رویهای که من اتخاذ کردم آیا اشتباهی دارد یا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند دین تو دین ابداعی است؛ ولی نیک ابتدایی است؛ در این موقع پرده عوض شد و دیدم دو نفر آمدند و با هم صحبت میکنند یکی به دیگری میگوید: دیدی که خود مولا آمد و دین فلان کس (نورعلی)را تصویب کرد پس فلان کس پیامبر شد. (آثار الحق، ج 1، ص 644، گفتار 1929)
تفکرات نورعلی الهی(جریان مکتب)
شاکله و اجزای شکلدهنده یک جریان تفکر و نظریات موسس آن جریان است. لذا برای آشنایی با یک جریان یا فرقهای ابتدا باید تفکرات و انحرافات موسس را شناخت. از آنجایی که موسس جریان مکتب نورعلی الهی است باید تفکرات وی را بررسی کرد تا از بازشناخت تفکرات وی پی به عقاید و انحرافات جریان مکتب ببریم.
آنچه که ما در شناخت تفکرات موسس مکتب ابداعی یاری میکند، سخنرانیها و کتابهایی است که نورعلی الهی در بیان افکار و عقاید جریان مکتب نوشته است.
مجموعه سخنرانیهای وی در کتاب «آثار الحق» و رساله عملیه این جریان در کتاب
«برهان الحق» به رشته تحریر درآمده است که کار را برای شناخت این جریان راحتتر میکند.
1- مکتب ما دانشگاه مولاست-
2- باید دستورات شرع طابق النعل بالنعل رعایت شود؛
3- ما باید همانطور که مولا رفتار کرده است رفتار کنیم-
4- هر چه با ادلهای اربعه مطابقت نکند ما پذیرای آن نیستیم-
5- مذهب ما شیعه اثنی عشریه جعفری است-
6- هر آنچه مانوشتهایم استنباط از قرآن بوده است.
اکنون با توجه به گفتارهای فوق نظر شما را به گفتارهای دیگری از نورعلی الهی جلب میکنیم که نقضکننده تمامی گفتارهای فوق است و تنها هدف وی از این گفتارها فریب افکار است. گفتارهایی فهرست وار با آدرس دقیق که مخالف بودن آنها با تاریخ احادیث، آیات قرآنی و عقل، محرز است. از کتب موجوده منتشره که در اختیار مردم گذاشته شده است نقل میشود تا خوانندگان محترم خود قضاوت نمایند.
1- دین همین است که من گفتهام بقیه حاشیه و فروعات است (آثار الحق، ج1. گفتار 2077) 2- سرانجام(کتاب مقدس اهل حق)عین قرآن است هر کس قرآن را فهمید، سرانجام میفهمد و هر کس هم سرانجام را فهمید قرآن را فهمیده است (آثار الحق، ج 1، گفتار 1587) 3- ما میگوییم خدا به جان آن سیبل هایت ما را به رشته امتحان در نیاور (آثار الحق ج 1، گفتار 165) 4- وقتی به مقام وحدانیت رسید، دیگر تفرقه فکری برایش باقی نمیماند احتیاجی هم به ترتیب در عبادات مقرره ندارد (آثار الحق ج 1، گفتار 253) 5- ما کاری به فروعات نداریم (آثار الحق، ج 1، گفتار 3004) 6- ما پیرو دین سلطان اسحاق هستیم همهاش را تحقیق کردهام نه تقلید عمل میکنم و هیچ اصراری هم ندارم کسی قبول کند یا نه (آثار الحق، ج 1، گفتار 1570) 7- خدا را خدعه گر و مکار معرفی میکند (آثار الحق، ج 1، گفتار 1784) 8- ذاتت حق در هر لباسی ظاهر میشود حتی به لباس گدای فقیر و کثیف (آثار الحق، ج 2، گفتار 305) 9- ما هرچه نوشتهایم استنباط از قرآن بوده (آثار الحق، ج 2، گفتار 1384) 10- دایره وار جمع گرفتن همه جا قبله است ودیگر جهتی نیست (آثار الحق، ج1، ص 197 گفتار 692) 11- کعبه ما همان جم است پس وقتی در جم حاضر میشویم باید احرام ببندیم(آثار الحق، ج2، گفتار 234) 12- نورعلی، علم خداوند را منکر است و مینویسد: خدا نخواست بداند که عزازیل سجده خواهد کرد یا نه... زیرا اگر خدا میدانست که عزازیل کدام راه را انتخاب خواهد کرد (آثار الحق، ج 1، گفتار 612) 13- نورعلی الهی خوردن چای را حرام میداند و میگوید: اگر من را بین مرگ و چای خوردن مخیر بگذارند، مرگ را انتخاب میکنم (آثار الحق، ج 1، گفتار 628) 14- سلطان (اسحاق را از علی بیشتر دوست دارم، چون ذات سلطان بعد از علی بوده و تکمیلتر از جامه علی است (آثار الحق، ج1، گفتار 1570) 15- نورعلی خط میکشد حتی عزازیل هم از این خط نمیتواند بگذرد (آثار الحق، ج 1، گفتار 1880) 16- من شاگرد واقعی علی هستم؛ زندگی من و مولا کاملا شبیه هم است (آثار الحق، ج1، گفتار 1967) 17ـ خضر، مسیح، حضرت حجت هر سه بنیامین (از رهبران اهل حق) هستند (آثار الحق، ج2، گفتار 387) 18ـ داود، مظهر امام رضایت و فریادرس است، سلطان مظهر علی و بنیامین مظهر امام صادق است (آثار الحق، ج 2، گفتار 152) 19ـ اهانت به حضرت موسی میکند و میگوید موسی لکن، لال، بیسواد، تندخو و عصبانی بوده (آثار الحق، ج1، گفتار 761) 20ـ اهانت به مجتهد و مریدهای او (آثار الحق، ج1، گفتار 408) 21ـ من مخالف کسانی هستم که میگویند پیغمبران معصومند (آثار الحق، ج1، گفتار 527) 22ـ من به قرآن و حدیث کاری ندارم (آثار الحق، ج1، گفتار 1056) 23ـ قرآن در اصل 32 جز بوده است (آثار الحق، ج1، گفتار 1386) 24ـ فقط قرآن است که از آن تحذیف شده (آثار الحق، ج1، گفتار 494)
نورعلی ادعای مسلمانی و اهل حق بودن را شعار قرار داده تا مسلمان و خاندانهای اهل حق را به دین ابداعی خود که نه شباهت به اسلام دارد و نه اهل حق، دعوت کند. آری اینگونه است که نورعلی اتباع خویش را در خط انهدام اسلام تربیت میکند و میگوید: اینکه در اسلام اینقدر درباره نماز و روزه مرسومی سخت گرفتهاند برای این است که شعائر دینی از بین نرود و دین باقی بماند و الا برای ما همان حضور قلب، با هر زبانی، کافی است. (آثار الحق، ج1، گفتار 699)
اینگونه کلمات چنان لطمهای به اساس اعتقادات ناآگاهان از حقایق امور عبادی میزند که وصفش غیرممکن است؛ در معنا نماز- که در جاهای گوناگون با تاکیدات فراوان در قرآن کریم به آن سفارش شده است و ترکش به عمد و به هر قصدی کفر میآورد- را یک سیاست حفاظت از دین میشناسد. مگر دین جز نماز و روزه، حج و جهاد، خمس و زکات و... چیز دیگری است؟!
توبه نورعلی الهی
وقتی نورعلی الهی با ارایه تفکرات ابداعی خود از سوی اهل حق، رانده شد و مورد کم لطفی قرار گرفت، برای اینکه خود را از این غربت نجات دهد با ورود به دفتر آیتالله بروجردی به همراه چند تن دیگر از مریدان خود اعلام کرد که من شیعه هستم و از اعتقادات اهل حق توبه کردهام که البته این حرکت نمایشی تنها برای تثبیت موقعیت متزلزل خود بوده و تمامی این حرفها و حرکات نورعلی، نیرنگ و فریب افکار عمومی بوده، زیرا با نگاهی به آثار عملکرد او بعد از توبه میتوان این نتیجه را گرفت که نورعلی جسورتر از گذشته به ابراز عقاید شوم پرداخته است.
توهین به اهل حق
نورعلی الهی که پدرش تا دیروز از سران فرقه اهل حق ـ طایفه یار یارسان نام دیگر این فرقه است ـ بود و خودش این اعتقادات را داشت. پس از اینکه همه گروههای اهل حق با وی به مخالفت برخواستند، حملات شدیدی را علیه آنها آغاز کرد. وی در برخی نوشتههای خود مینویسد:
1- جماعت طایفه سان به حدی مسموم هستند که به هیچ دوایی مداوا نمیشوند و محکوم به فنا هستند. بگذار تا بمیرند در عین خودپرستی (آثار الحق، ج1، گفتار 1571) 2- دین اهل حق را همین سیدها خراب کردند (آثار الحق، ج1، گفتار 1576) 3- نورعلی جای دیگر اهل حق را مورد توهین قرار میدهد و میگوید: «من حاضر نیستم کوچکترین معجزهای برای این آت و آشغالها بکنم؛ من برای چیز دیگری آمده ام» (آثار الحق، ج1، گفتار 1815) 4- قائل به تحریف کتاب «سرانجام است» و میگوید کلامها و دستورات ما چون چاپ نشدهاند، هزاران تحریف و تحذیف در آنها شده است (آثار الحق، ج 1، گفتار 1517) در پی این توهینها سران و رهبران خاندان دیگر اهل حق در اقدامی هماهنگ با انتشار نامهای سرگشاده فرقه نور علی را فرقهای انحرافی دانستهاند و عقاید و نوشتههای مندرج او در کتابهایش را که مستند به عقاید اهل حق بود، رد کرده واین گروه را سرسپرده غرب نامیدهاند که آزادانه به فعالیت پرداخته و هیچ گونه برخوردی با آنان نمیشود. این نامه توسط نصرالدین حیدری یکی از رهبران اهل حق و با امضای 60 نفر دیگر از رهبران و بزرگان اهل حق خطاب به سران نظام نوشته شده، اما نامه دوم که توسط خلیل عالی نژاد چهره محبوب اهل حق در نقد مکتب نورعلی نوشته شده بود، پرده از چهره منافقانه این تشکیلات شوم برداشت و بیش از پیش سبب رسوایی آنان شد. بنابر ضرورت به گزیدهای از این نامه اشاره میکنم.
«بدین وسیله اعلام میدارم که نامبردگان (سران گروه مکتب نورعلی الهی)با تشکیل کلاسها و جلسات ظاهرا مذهبی در تهران، شمال، هشتگرد، کنگاور، صحنه باختران و جیحون آباد صحنه، برای رسیدن به مقاصد سیاسی و شوم و خطرناک در فعالیتند و کتب منتشره حق الحقایق و برهان الحق و آثار الحق را به ترتیب به منزله کتب مقدسه چون قرآن و نهج البلاغه و نهج الفصاحه میدانند و مولف حق الحقایق را جبرئیل و مولف برهان الحق را صریحا خدا و دکتر بهرام الهی را امام حسین و شیخ جانی را که زنی نابیناست فاطمه زهرا(س)وهشتگرد را به دلیل وجود مقبره نورعلی در آنجا به منزله قبله و کعبه میدانند» انتشارات جیحون در مقابل دانشگاه تهران و انتشارات حسینی در گیشا، مامور تبلیغ و انتشار کتب ضاله مکتب نورعلی هستند که با توجه به مندرجات کتب یاد شده، جای تعجب است که مولفان و ناشران چگونه توانستهاند مجوز طبع و نشر این آثار را کسب نمایند. خلیل عالی نژاد در رد این مکتب ساختگی بارها لب به اعتراض و نصیحت گشود که به همین سبب در سال 80 توسط عوامل ترور فرقه به قتل رسید.
نورعلی الهی در روز شنبه 27مهرماه سال 1353 شمسی در تهران از دنیا رفت و در هشتگرد دفن شد. مقبره وی در کوی نور واقع در شهرستان هشتگرد زیارتگاه مریدان است، البته پس از تخریب و از بین بردن جسد مومیایی نورعلی توسط مخالفینش آنجا به عنوان نظرگاه نورعلی الهی قلمداد میشود و مورد توجه مریدان این گروهک انحرافی قرار دارد. نورعلی قبل از مرگش میگوید: من دیگر به دون(کالبد)آدم بر نمیگردم و به دون گنجشک میروم (آثار الحق، ج1، گفتار 2024) آری اینگونه است که نورعلی در دم مرگ هم دست از عقاید تناسخ گرایانه خود برنمی دارد و در همین دنیا دون بعدی خود را که یک حیوان است انتخاب میکند.
جانشینان نورعلی الهی
بعد از فوت نورعلی الهی که تلاش زیادی نیز در توجیه و تبیین عقاید فرقه ساختگی خود به عمل آورد و در همین راستا کتابهایی نیز نوشت، خواهرش ملک جان که در نزد پیروان خود به حضرت شیخ معروف بود، رهبری ظاهری فرقه مکتب را به دست گرفت و با همکاری برادرزادهاش دکتر بهرام به اداره امور مکتبیون پرداخت. وی فردی بیسواد و نابینا بود که تا آخر عمر ازدواج نکرده بود. شیخ جانی نزد پیروان خود به زنی باطندار که با دعا و جادو مشکلات آنان را حل کرده شهرت داشته است. در دوره وی اختلافات و درگیریهای ایجاد شده در زمان نورعلی بین اهل حق و مکتب به اوج خود رسید و شیخ جانی با تشکیل گروههای خشونت و تهدید براساس یک سیاست تشکیلاتی برای حفظ فرقه، به برخورد با مخالفان اقدام کرده، به شکلی که با دستور وی اعمال منافی عفت با خانوادههای متزلزل شده جریان مکتب در جلوی دیدگان افراد دیگر خانواده صورت میپذیرفته است.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شیخ جانی با توان تشکیلاتی خویش به مخالفت با نظام نوپای اسلامی پرداخت و با سیاستهای افراطی خود موجبات بروز منازعات فراوانی را فراهم آورد که از جمله میتوان به درگیری شهرستان هشتگرد که منجر به تخریب مقبره نورعلی الهی شد اشاره کرد. شیخ جانی پس از مرگ در شهر پاریس فرانسه دفن شد و از طرف شهرداری پاریس برای وی مقبرهای نسبتا عظیم بهطور رایگان ساخته شد.
این مکان در حال حاضر به محل زیارتی مهمی برای مکتبیون فرانسه تبدیل شده است دکتر بهرام نیز پس از متواری شدن راهی فرانسه شد او هماکنون نیز در این کشور اقامت دارد. پس از فوت شیخ جانی دکتر بهرام فرزند نورعلی الهی به قدرت رسید و رهبری مکتب را به عهده گرفت تا به قدرت رسیدن دکتر بهرام وی با کمکهای مالی فراوان همسر سومش با نام مینو توکلی و با بهرهگیری از هدایتها و مساعدتهای سرویس جاسوسی فرانسه، فرقه مکتب را با ترمیم روشها و ساماندهی امورات به یک سازمان پیچیده منظم مانند گروهک منافقین تبدیل کرد.
وی در حال حاضر متواری است و از کشور فرانسه این جریان را هدایت میکند. او با به روز کردن تفکرات عناصر مکتبی موفق به تحقق بسیاری از آرزوهای پدرش که در آن زمان شرایط تحقق و علنی شدن آنها برای نورعلی فراهم نبود، شده است. ساختار تشکیلاتی تدوین شده در زمان دکتر بهرام برای مکتب را میتوان بدین شرح ترسیم کرد:
الف- مکتب به لحاظ تشکیلاتی به روش گروهک منافقین عمل کرده و یک کپیبرداری از این گروهک است. بدین صورت که خود دکتر بهرام در نزد مکتبیون به عنوان رهبر معنوی فرقه و تشکیلات به شمار میرود و همسرش، مینو توکلی مسئولیت هدایت اجرایی تشکیلات را بر عهده دارد.
ب- این فرقه در تربیت فرقههای وابسته با راهاندازی کلاسهای آموزشی موسوم به کلاسهای جانبی و جلب عمومی برای تمامی مقاطع سنی تحصیلی از روشهای تربیتی بهائیت تقلید میکند.
دکتر بهرام الهی که سخت شیفته مرام پدر خویش است و هماکنون اندیشه های او را در قالبی جدید، جذاب و علمی مطرح میکند، در آغاز کتاب «آثار الحق» که در حقیقت نامی بیمسماست پدرش را میستاید و برای گفتارهای او آثاری ربانی قائل است و ادعاهای بیپایه و اساس و کفرآمیز او را از مبدا الهی میداند و ادعا میکند که پدرش در عالم معنا دارای چندین لقب از جمله «حضرت استاد» است.
تناسخ و زندگیهای متوالی
یکی از اصول مهم عقاید اهل حق، حلول و تناسخ است و اساس این آیین بر این عقیده استوار است و مهمترین وجه تمایز پیروان این مسلک با دیگر مسلمانان است با آنکه اسلام بهشدت با حلول و تناسخ مخالف است، پیروان نورعلی الهی که خود را مسلمان و حتی شیعه اثنی عشری جلوه میدهند از این اندیشه با عنوان «دون به دون شدن» و «زندگی متوالی» سرسختانه دفاع میکنند و به آن باور دارند و حتی برخی از نویسندگان معاصر آنان جامه علم جدید بر اندام این اندیشه سخیف پوشاندهاند و عدالت الهی را جز در پرتو زندگیهای متوالی، قابل توجیه نمیدانند.
مسئله حلول مبنای اعتقادی به الوهیت امام علی(ع)و برخی از بزرگان اهل حق است به این معنا که خداوند در حضرت(ع)و شاه خوشین و سلطان سحاک(رهبران اهل حق)حلول کرده است.
تناسخ، عبارت است از داخل شدن روح انسان پس از مرگ در بدن دیگر است بر این اساس هر انسان متناسب با اعمالی که در زندگی خویش انجام داده است پس از مرگ وارد بدن خاصی میشود که به منزله لباس جدید اوست. روح نیکوکاران وارد بدن ثروتمندان و روح بدکاران وارد بدن فقرا میشود تا جزای کردار خویش را ببینند. هر انسان پس از عوض کردن هزار جامه و لباس هزار و یکمین جامه خود را عبارت از بقا و ابدیت است خواهد پوشید اهل حق معتقدند ارواح انبیا در بدن بزرگان آنها وارد شده است. دکتر بهرام الهی، تناسخ را نه در پوشش طرح«دون به دون» که در قالب جدید«زندگیهای متوالی» مطرح میکند و مدعی است که «اگر انسان به اصل زندگیهای متوالی معتقد نباشد، بسیاری از وقایع زندگی میتواند در او نوعی طغیان یا احساس بیعدالتی ایجاد کند. » به نظر او نظریه«زندگیهای متوالی» کلید مکتب پدر با عنوان«مکتب سیر کمال» است.
Design By : Pichak |