سفارش تبلیغ
صبا ویژن























اهل حق

ثالثاً جای دیگر می گوید: (فقط سلطان پیروی از علی کرده است) این نمونه ها طرح هم شأن سازی (سلطان اسحاق) با علی امیرالمومنین را اضافه ای بر (گفتارها) باید دانست. و خط بطلانی بر (مخلوقی بالاتر از علی و سلطان) نبود می کشد. خصوصاً اینکه استاد معتقد است (علی والله عموم و خصوص مطلقند) و می دانیم این مرتبت خاص, هر غیر معصوم را از حریم آن حضرت دور می سازد و تایید می کند عقیده (من دو شخص را بدون نقطه ضعف قبول دارم, حضرت علی و حضرت سلطان) نسبت ناروائی است که به استاد داده اند. زیرا کسی که می گوید: (اسم علی را که گفتنی مثل این است که هزار اسم خدا را گفته باشی, علی یکی از ترکیبات اسم اعظم است) حضرتش را فوق غیر معصوم دانسته, امثال (سلطان اسحاق) را با او هم شأن و هم مرتبت قرار نمی دهد. خصوصاً اینکه با عرض عقیده (ما آن علی را می خواهیم که زنده بودن و مردن برایش شرط نیست) آن بزرگوار را از قاطبه مخلوقات که سلطان اسحاق را نیز شامل می باشد جدا می سازد زیرا آنان که مردند, مرده اند.

رابعاً: گویا بهرام الهی این (گفتار) استاد را از یاد برده است که گفته اند: (از زمان آدم تا ظهور علی, مظهرالله خیلی آمده است, اما هیچ کدام مثل علی نبودند) و این مانع هم شأن ساختن هر غیر معصومی با آن وجود نازنین است. و ثابت می کند (مظهریت حق زیاد آمده اند, اما علی یا سلطان نمی شوند) این ناروائی است که  نسبتش را به استاد داده اند, زیرا کسی که با (من غیر از مرتضی علی کسی را قطب نمی بینیم) هیچ کس را با آن حضرت هم شأن قرار نداده, و با (حتی من نمی توانم بگویم که شاه خوشین و بابا نااوس هم قطب اند) بر این نوع اعتقادات مسلکی هم خط بطلان کشیده است.

پس یکسان سازی با حضرتش شیطنت آن عده ای می باشد که خواسته اند چنین دعاوی را دستمایه کار خویش سازند و به نام استاد خویش را تامین کنند و الا سلطان اسحاق کجا و علی بن ابیطالب مظهرالعجائب کجا! چنانکه استاد می نویسد:«مثلا حسین کاشی اسمش حسین بوده، حضرت امام حسین(ع) هم اسمش حسین بوده، ولی آن کجا و این کجا»(آثارالحق ج2ص301)

به همین لحاظ که هیچ گاه «سلطان اسحاق» نمی تواند در مرتبه ولی مطلق بودن قرار بگیرد. نتیجه می گیریم گفته «ذات سلطان چون بعد از علی است،تکمیل تر از جامه علی است»(آثارالحق ج1ص537گفتار1726)ساخته ای بی معنا می باشد که به استاد نسبت داده اند تا مقدمه ای باشد برای اینگونه دعاوی و ریاست چند روزه فرزندی که هیچ صفتی را از پدر در صداقت به ارث نبرده و و تمامی افکار و آراء حضرتش را به نفع خود و ریاستش دست کاری کرده، اما ای کاش جناب دکتر بهرام به این مهم ایمان واقعی داشت که ریاست و رهبری تکیه بر صندلی و دست بوسی یک گروه خاص نیست بلکه ریاست و رهبری همچون حضرت استاد میبایدش که رهبری بر قلوب چه در عالم ظاهر و چه در معنی از شاخصه های آن دوست عزیز می بود.


نوشته شده در سه شنبه 87/9/19ساعت 6:50 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |


Design By : Pichak