اهل حق

چوپان دروغگو(قدرت نمائی مشتی فتح الله)

وقتی کتابهای نور علی الهی یا فتح الله جیحون آبادی را ورق می زنم به مسائلی بر می خورم که برای هر شنونده ای جالب است و ممکن است هر کسی یک عنوانی برای این مطلب انتخاب کند من هم وقتی به مطلبی رسیدم دیدم که عنوانی بهتر از چوپان دروغگو برای این بحث پیدا نمی شود. در ادامه داستان این چوپان را بخوانید:

ناگهان به من خبر رسید که (گ) از دنیا رفت و روحش به صورت مرغ تیزبال زیبائی بود هر چه صدایش می زدم نمی ایستاد و به فرارش ادامه می داد به طرف جنوب می رفت به ماه نزدیک شد که مثل شاهینی رفتم و پنجه انداختم و او را گرفتم و برش گرداندم او چون بدون اجازه فرار کرده بود به همین جهت اگر دوباره به این جسم نمی آمد باید به جسم دیگری می رفت به اضافه جریمه

دو روز بعد از این واقع از من خواسته شد لک لکی را که سرگردان شده و به هیچ وجه نمی تواند که فرود بیاید نجات دهم و کاری کنم که بتواند فرود بیاید.لک لک روح مردی بود که به علت فوت زنش خود کشی کرده بود و این طور سرگردان شده بود.

بالاخره قبول کردم و لک لک را که بسیار سرگردانی کشیده بود به جسم برگرداندم.البته نه جسم اولش زیرا مدتی گذشته بود که آن لک لک را اصلا نمی شناختم، البته به جز سرگردانی باز هم جریمه دارد.

آثارالحق جلد2 صفحه 54 گفتار169 چاپ اول سال 1370


نوشته شده در یکشنبه 86/10/23ساعت 9:48 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |


Design By : Pichak