اهل حق
سر سپردن یا سردادن یعنى: جان فدا کردن، سر را تسلیم نمودن، به قول مولوى: بهر عیسى جان سپارم سر دهم صد هزاران منتش بر جان نهم. فرزندان اهل حق در هفته اول تولدشان مقارن نام گذارى باید سربسپارند. همچنین هر کس از غیر اهل حق بخواهد به این فرقه بپیوندد باید سر بدهد. والا همچون گاو بدون گاو چران سرگردان خواهد بود. «گاو بى گاوان بى گاوان گاوى، تا سر نسپارین کرده ولاوى.» گاو بدون گاوچران رها است تا سر نسپارید سر گردان هستید براى مراسم سر دادن ولى طفل یا شخص بالغى که مى خواهد سر بدهد باید حضور پیدا کنند. ابتدا قربانى یا خدمتى را که سر سپارنده انجام داده دعا مى دهند و جمع را ختم مى کنند. سپس جمع جوز (سر دادن) منعقد مى شود. سید و دلیل در جمع حاضر شده و اگر دلیل نباشد، سید یکى از اهل جمع را به عنوان دلیل موقت انتخاب مى کند. سید با شخصى که مى خواهد سر بسپارد یا ولى او اتمام حجت مى کند و پس از قبول طرف، دعاى مخصوص جوز را قرائت نموده آنگاه دعاى تیغ سر بریدن جوز را مى خواند و سر جوز را با رضایت حضار و شخص سر سپرده در همان ظرف جوز با تیغ دعا داده شده مى برّد جوزها را شکسته و بین جمع نشین تقسیم مى کند. جمع نشین هر مقدار از جوز را که در دستش جا مى گیرد در کف دست چپ گذاشته پشت دست راست خود را روى کف دست چپ گذارده دعاى نذر را مى خواند و به دنبال آن تکبیر و دعاى سفره را خوانده، جمع نشین به اذن سید هر یک قسمت خود را خورده یا با قسمت نیاز بر مى دارند که دستها براى دست بوسى جمع آزاد باشد. در این وقت دلیل که در جمع نشسته است یکى از حضار را وکالت مى دهد تا با وکالت او با دست چپ دامن خادم را گرفته و دستمال را قبلا به گردن طالب یا نماینده طالب بسته، طالب هم با همان دستمال که در گردن دارد با دست چپ دامن دلیل را مى گیرد. به ترتیبى که دست راست هر سه براى دست بوسى جمع نشین آزاد باشد. آنگاه دست بوسى و دعاى رخصت مطابق معمول انجام مى گردد با این شرط که تا ختم دعاى رخصت دست هاى طالب و دلیل از دامن خادم رها نشود. پس از ختم دعاى رخصت دست ها از دامن ها آزاد گشته بلافاصله دستمال نامبرده توسط وکیل دلیل از گردن طالب باز کرده تقدیم حضور پیرو دلیل مى کند. وجه نقد پاى جوز که لااقل به ارزش دو مثقال نقره مى باشد، سهم پیر و دستمال هم سهم دلیل خواهد بود. مى گویند: «هر کس به پیر و سید سر نسپارد و از او اطاعت ننماید همچون گاو بدون گاوچران سرگردان خواهد بود و مقام پیر و سید در ردیف خدا مى باشد پس از کبریا پیر باشد خدا به هر دو جهان است فرمانروا. اسلام نیز وجود رهبر و رهنما را لازم مى داند. اما بحث در این است که چرا این آقایان از آنچه اسلام گفته دست کشیده و براى خود ساز جدید ابداع کرده اند. به تصریح قرآن کسانى که از امر و نهى برخوردارند و اطاعت و پیروى از آنان واجب مى باشد به ترتیب عبارتند از خدا، پیامبر، امامان(5) و بعد از آنها فقهاء و مجتهدین جامع الشرایط داراى حق امر و نهى هستند، چنانکه از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) روایت شده است: (الفقهاء امناء الرسل)یعنى فقیهان امین پیامبرانند. و از حضرت امیر(علیه السلام)روایت شده: (العلماء حکام على الناس) یعنى عالمان بر مردم حکومت دارند. و از امام زمان (عج) کتباً روایت شده است (و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانهم حجتى علکیم و انا حجة الله علیهم) و در حوادثى که رخ مى دهد (اعم از دینى و دنیوى) به ناقلان سخن ما رجوع کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم. پس کسى که مى تواند جانشین خدا و پیامبر و امام گرددفقیه عالم و آشناى به احادیث و اخبار ائمه(علیهم السلام) مى باشد نه پیرو سیدى که حتى یک حدیث از ائمه نقل نمى کنند و عامى و بى سوادند و با این حال گاه خود را خدا و گاه همردیف خدا مى دانند! و عظمت و احترام قرآن را با یک تار سبیل خود مقایسه مى کنند!
Design By : Pichak |