اهل حق
دینى است التقاطى زیرا اعتقاد اهل حق ترکیبى است از: عقاید زرتشتى، مسیحى، کلیمى، مهر پرستى، مانوى، هندو، مزدکى، متصوفه، اسلام و فرقه هاى غالى. به عنوان مثال هفت تن این فرقه شبیه هفت امشاسپندان زرتشتیهاست. کیفیت تولد رهبران این فرقه مثل شاه خوشین و فرزندان سلطان اسحاق شبیه به تولد حضرت عیسى است و خدا خواندن آنان همچون خدا خواندن و پسر خدا دانستن حضرت عیسى توسط مسیحیان است. روزه آنان همچون روزه یهودیان است که به مناسبت حادثه هاى مختلف مقرر شده است بیا و بس ساج نارى که در محضر خورشید بوده یا حضرت على(علیه السلام) خود پس از شهادت به خورشید پیوسته، شبیه آیین مهر پرستى است وتناسخ برگرفته از آیین هندو مى باشد. و پیر و مریدى و سرسپردگى از متصوفه اتخاذ شده است و خداخواندن حضرت على(علیه السلام) از فرقه هاى غالى که در اصل نیز به اعتراف خودشان از پیروان نصیر هستند که در کتابهاى کلامى به نصیریه و نمیریه شهرت دارند. در اینجا به مقایسه هفت تن با هفت امشاسپندان در دین زرتشت مى پردازم اوستا امشاسپندان را چنین مى ستاید: «امشاسپندان شهر یارن تیز بین بلند بالاى زورمند دلیر اهورایى را مى ستایم که هر هفت یکسان اندیشند، یکسان سخن گویند، کردارى یکسان دارند و همه رایک پدر و یک سرور است: اهوره مزدا.» سلطان اسحاق نیز خود را خدا معرفى مى کند و هفتوانه که هر هفت نفر فرزندان او هستند و آنان را همچون هفت تن نخست بلکه عین آنان مى داند این چنین وصف مى کند: «سکه شرط و دست نور هفت فرزن، قفلشان نه آسمان زمین کرد بن.» یعنى: سکه شرط به دست آن هفت فرزند نورانى است، آنان آسمان و زمین را با قفل خود بسته اند. همانطور که ملاحظه مى فرمایید هفت تن اهل حق کپى هفت امشا سپندان دین زرتشت مى باشد و هیچ سنخیتى با دین اسلام ندارد نویسندگان فعلى اهل حق نیز با اینکه در ظاهر همه خود را مسلمان معرفى مى کنند اما در کتابهاى خود مواضع ضد و نقیضى دارند. بعضى همچون نور على الهى نه تنها خود را مسلمان بلکه شیعه ناب نامیده اند; برخى دیگر دین خود را دینى مستقل دانسته و اعلان کرده اند، هر کسى با داشتن این دین خود را مسلمان معرفى کند کافر است. چنانکه قادر طهماسبى یکى از نویسندگان اهل حق مى گوید: «همه مى دانیم که مبناى یارى و شرط و اقرار یارسان پیرو پادشاهى است اهل حق تابع دستورات سرانجام پردیورى است.دیگرتابع مذهب یامکتب دیگری نیست. زیرا چنین قانونى را براى خود دین مى داند نه مسلک که منفک از مذهبى باشد. مشاهده مى نماییم بعضى از نویسندگان و دسته اى از پیروانشان خود را تابع شریعت محمدى معرفى نموده و مى نمایند... یک فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز روزه و به جا نیاوردن سنت قرآن و در عین حال که تابع دستورات سرانجامى است اگر ادعاى مسلمانى نماید استغفر اللّه کفر گفته است.» و سید کاظم نیک نژاد مى نویسد: «دین یارى ارتباطى با هیچ یک از ادیان ندارد، دینى است مستقل. قدیمى ترین راه و رسمى است که شالوده اش قبل از خلقت و هرگونه پیدایش ریخته شد.» «حق آن است که آنچه این طایفه دین خود مى دانند، نه دین است و نه مذهب و مسلک بلکه محملى است براى رسیدن به خواسته هاى مادى اعم از مالى و جنسی و سیاسى براى رهبران این گروه که تنها سوژه آنان موسیقى، کارهاى هنرى وسائل جنسى است. اما به عنوان دین حرفى براى گفتن ندارند»
Design By : Pichak |