بنام خدا
اقاي ثابتي کارمند بانک مشهد و خواهرش هر دو به سرطان خون دچار مي شوند. و خواهر مي ميرد اما برادر ادامه به معالجه مي دهد. البته در طول مدت معالجه علاوه بر شيمي درماني هر دو کليه نيز در اثر برق زدن از دست مي دهد و دياليز مي شود و قلبش نيز در اثر حرکت با هواپيما در اسمان دچار مشکل شده و از دستگاه پيجر استفاده مي کنند.
تمام پزشکان ايراني که مي رود بالاخره جوابش مي کنند به آمريکا نزد پزشک آندرسون مي رود
اندرسون مي گويد کاريزيادي برايش نمي توانم بکنم .
بعد از مدتي به خانواده اش مي گويد اين مريض درز فلان تاريخ سال 74 مي ميرد
او را به ايران مي آورند.