• وبلاگ : اهل حق
  • يادداشت : ششمين سالگرد قتل سيد خليل عالي نژاد
  • نظرات : 7 خصوصي ، 46 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمد 

    خليل آن دوست مهربان براي همه ، يکدل با همه دلها و هم نفس با همه نگاه هاي خوب

    آن مغني شيدا و پر جذبه که امروز مي زيست ، اما دل به جغرافياي ديگر داشت

    جغرافياي عشق و جنون

    که انگار امروز چيزي جز غبار برخاسته از سم ستوران پر پرخاش از آن به جاي نمانده است

    سواران و ستوراني که به نام عشق به مصاف مهر مي روند و به جاي روشنايي و نور

    غبار و تاريکي از خود بر جاي مي گزارند

    خليل

    مردي همه اندوه ، همه صبر ، مردي همه عشق

    در تقلاي مدام و شتابان به سوي دنياي ماورايي مهر و عشق

    چغدر کوچک است اين دانشکده موسيقي در مقابل بزرگي مدارس مهراورامان

    و بزرگي آن خنيا گران نغمه سرا ي عشق

    و فرزانگي در کوهستانهاي سرد کردستان

    که به اکسير عشق ياران در کومه ها جمع گرم مي شود

    چنان گرم و گداخته که گاه شعله هاي آتش و ذغالهاي گداخته اجاق ، راه تسليم مي سپرند

    مدرسه عشق آنجا بود که خليل آنرا دريافت ، دوستي را دريافت ، مهر را دريافت

    و تغني را و خنيا گري را

    حيف !

    حيف از آن بنياد استوار ، حيف از آن نگاه استوار و حيف از آن همه پي جويي و جستجو !

    همه رفت ، همه بر باد شد و همه سوخت و همه خاکستر شد

    خليل رهسپاره بود و زندگي در گرو عشق و مهر آوازه و نغمه و آبنه گذاشته بود

    کسي که در گردباد عشق و شور و جنون گرفتار آيد راه خلاص ندارد

    خليل از آتش بر آمد ، خود آتش بود و سر انجام در آتش فرو شد